کلَ‌گپ

۰۳/۰۴/۱۳۸۵

رسانه های عمومی، عمله و اکره فریب!

درباره مذاکرات بین مسئولین حکومتی در ایران و آمریکا در زمینه‌های مختلف حرف و حدیث بسیاری طرح میکنند. موضوع تا حدودی مضحک بنظر میرسه. وقتی صحبت از مذاکره میشه، باید ابتدا در نظر گرفت که علتش چیست؟ اگر تفاوت سیاست‌ها آنطور باشه که احتیاج به هماهنگی باشه، آنوقت میشه به چنین مذاکراتی فکر کرد که بهرحال کار را مرتب کرده و از تنش و بحران خواهد کاست. اما در اینجا که اساساً صحبت از تفاوت در سیاست نیست! اگرچه در بخش مربوط به ایران، سردمداران حکومت، خود مهمترین منبع اقتصادی جامعه ایران یعنی نفت رو در اختیار خود دارند و بقولی اگه صحبتی پیش میاد، مدافع منافع مستقیم خودشان هستند؛ ولیکن در آمریکا سیاست‌مداران میباید نقش فراهم‌کننده تسهیلات برای صاحبان صنایع، بانکداران و بنا به آماری، صدها میلیونری را فراهم کنند که بیش از سی درصد سهمیه میلیونر در جهان را به خودشان اختصاص داده‌اند.

وقتی به چهره عمومی جامعه بشری نگاه میکنیم، کنش‌های موازی را در کنار هم و گاه در حالتی متقاطع شاهد هستیم. از سوی بدون کمترین توقفی مباحثات، مذاکرات و دید و بازدیدها، دست‌دادن‌ها، امضاء توافقات و غیره جریان داره، از سوی دیگه، مدیران صنایع، بانکداران، مسئولین مالی جهان، و بطور کلی آنانی که کره زمین را چه در محدوده جغرافیایی و چه در محدوده امکانات مادی و مالی بین خودشان تقسیم کرده‌اند، در حال دیدار و بحث و فحص هستند و در کنار این دو جریان عمومی و در واقع تعیین‌کننده، می بینیم گستره وسیعی از فعل و انفعالات را که مثلاً خودشان را درگیر قضایای فعلی جهان متصور میشوند. چه بنگاه‌های مختلف خیریه را در نظر بگیریم یا نشست‌ها و کنفرانس‌ها و مباحثات، و چه اعتراضات، اعتصابات، زدو خوردهای خیابانی، جنگ‌ها، فعالیت‌هایی که به غلط فعالیت سیاسی نامیده میشوند، همه و همه این تصور مبهم و فریب بزرگ را دامن می زنند که گویا در حال شرکت و دخالت در قضایای جهان معاصر هستند.

سازمان‌های متفاوتی که بعنوان مثال سازمان ملل یکی از آنهاست، در واقع بیشترین نقش فریبکارانه را در این مجموعه ایفا میکند. آنها این تلقی را دامن میزنند که انگار سمت دادن انرژی مثبت جامعه بشری برای دستیابی به مناسباتی معقول و خردورزانه در جهان بی بروبرگرد باید از چنین مسیری عبور کند. از سوی دیگر خود فراهم‌کننده برخی نشست‌ها می شوند که درون آن، همان عناصری را وارد میکنند که خود نقش ضدیت با نیازهای واقعی جامعه بشری را دنبال کرده و خود دامن‌زننده بهم‌ریخته‌گی کنونی جهان کنونی هستند.

در چنین فضائی نمیدانم تفاوت بطور مثال " خاویر سولانا " با فلان کارمند آمریکائی چیست؟ چه تفاوتی میتوان بین " رایس " و " سولانا " قائل شد؟ اگر گفته شود که هرکدام منافع گروه معینی از سرمایه‌داران را دنبال میکنند، باز هم این موضوع را روشن نمیکند که بهرحال هر دو برای منافع سرمایه‌داران در مذاکره شرکت میکنند. از سوی دیگر، چطور میتوان با چنین ایقانی صحبت کرد؟ هم اکنون کم نیستند افراد و جناح‌ها و سیاستمدارانی در اروپا که در همان راستایی گام برمیدارند که جناح‌های معینی از قدرت‌های مالی چه ساکن در آمریکا و چه در عرصه‌های دیگر دنبال میکنند.

در واقع باید به این سوال پاسخ داد: آیا جمهوری اسلامی در هرم قدرت جهانی هیچگاه از مذاکره، توافق، همراهی، هم‌اندیشی و هماهنگی سیاسی بیرون بوده؟ جمهوری اسلامی – بعنوان دستگاهی سیاسی که در عین زمان بیشترین اهرم‌های قدرت در عرصه اقتصاد، سیستم دفاعی، صنایع و قدرت مالی و غیره را در دستان خودش قرار داده – همیشه با همتایان و هم مسلکان خود و ذی‌نفع در منافع اقتصادی در تماس بوده و خود نیز پیش‌برنده منافع، مقاصد و برنامه‌های آنها بوده است. این فریب که جلوی چشمان بخش سوم جامعه قرار گرفته، یعنی آنانی که فکر میکنند با تحرکات خود نه تنها در جهت تصحیح انحرافات و بحران‌های جهان کنونی حرکت میکنند، بلکه در چنین مسیری است که میباید جامعه بشری را به راستایی واقعی و حیات حقیقی انسان رساند، در واقع امر بخشی از فریبی است که دو بخش اولیه واقعییات زندگی روزمره در جامعه بشری درگیر آن میباشد.

وقتی حکومت‌ها را در هیبت نام‌ها و نشانه‌ها می بینیم، طبیعی است که خود به نیرویی برای فریب خود تبدیل شده و عملاً به مصرف‌کننده بازی‌های آنان تبدیل میشویم.

سردمداران جمهوری اسلامی، صاحبان اصلی منابع مالی و قدرت اقتصادی و همه اجزاء و اکنافش، همواره نه تنها بخشی از ساختار قدرت در جهان بوده‌اند، بلکه در پیش‌برد، تغییر و حتی تصحیح سیاست‌های آن نیز نقش فعالی داشته‌اند. لفاظی‌های ظاهری چندین ماهه گذشته، اگر علت مستقیم‌اش فریبکاری و نمایاندن چهره‌ای دیگر از رابطه سیاست و قدرت اقتصادی هم باشد، باز در کنار آن منافع مستقیمی را نیز به جیب طرفین ریخته است. از شرکت در شکل‌دهی معاملات و معادلات جدید در تقسیم قدرت در جهان تا حتی به جیب زدن میلیاردها دلار بعنوان واکنش نسبت به فضای بحرانی در سیاست جهانی.

آن شهروند معمولی جهان امروز که تمام اجزاء حیات روزمره‌اش در چنگال صاحبان قدرت جهان به اسارت گرفته شده، راهی ندارند جز آنکه مایحتاج خود را به هر قیمتی و به هر بهانه‌ای که آورده میشود پرداخت کنند. از بالارفتن قیمت بنزین گرفته تا مالیات‌هایی که میدهند و فرزندانی که در اختیار دولت‌ها و سیاستمداران فاسد قرار میدهند تا در برابر هم قرار گرفته و به کشت و کشتار یکدیگر دست بزنند.

جهان کنونی کریه‌تر از آن است که فکرش را بکنیم و فریب عمومی‌ترین و جاافتاده‌ترین عملی است که در سطح میلیونی و میلیاردی بازتولید می شود. شاید دقیق شدن روی این جنبه کمکی باشد تا خود به عمله بی جیره و مواجب چنین فریب‌هایی تبدیل نشویم و فکر نکنیم که با انعکاس اخباری از این دست، داریم مثلاً آگاهی دیگران را بالا می بریم؛ حال آنکه خود به ابزاری برای تحقیر، تحمیق و کرختی ذهن دیگران بدل می شویم.


This page is powered by Blogger. Isn't yours?