کلَگپ | ||
۲۰/۰۳/۱۳۸۵تماشاگران ایرانی!خانمهای تماشاگر تمرینات تیم ملی ایران اینروزها بهرحال قضیه فوتبال جای خاصی رو در فکر و ذکر و زندگی روزمره مردم باز کرده. این قضیه فقط محدود نیست به اینکه مردم به ورزش فوتبال علاقه دارند و یا بقولی این ورزش نقش خاصی در تخفیف خشونت در گروههای مختلف و تماشاگران ایفا میکنه. بهرحال نه تنها این ورزش، بلکه ورزشهای دیگه و یا حتی قضایای دیگری نیز امروزه به موضوع تولید انبوه رسانهای تبدیل شده. در واقع گسترش امروزین این ورزش و توجه میلیاردی رو به خودش جلب کرده، بدلیل نقشی است که رسانهها روی میلیاردها انسان ایفا میکنند. و به همین دلیل هم هست که برخی قضایا و منجمله عادت به تماشای تلوزیون، گوش دادن به موسیقی، صحبت، تماشای فیلم و خلاصه همه اینها جای ویژهای را در زندگی روزمره مردم گرفته و وقتی تمایلات تولیدیها برای دامن زدن به مصرف در بین مردم به این عرصه وارد میشود، چیزی بنام " تب فوتبال " خلق میشود و مردم را نه تنها با محاصره خبری مربوطه زیر بمباران قرار میدهند، بلکه همین مفهوم " تب فوتبال " را هم بعنوان یک ایده به ذهن مردم القاء میکنند. اما نکتهای که ذهن مرا به خودش مشغول کرده بود، وضعیتی است که تماشاگران ایرانی با آن روبرو هستند. البته شاید باشند تماشاگران کشورهای دیگری که قضیه حضور تیمشان در جام جهانی، زمینهای است برای نمایش کشاکشهای سیاسی درون جامعهشان. با خودم فکر میکردم، آیا بازهم با همان پدیدهای روبرو خواهیم بود که در جام جهانی ۹۸ و در فرانسه بروز کرده بود؟ من که خودم شاهد از نزدیک نبودهام. اما شنیدم که سازمان مجاهدین خلق ایران از کشورهای مختلف ایرانیانی را که مایل به شرکت در مسابقات هستند جمعآوری میکرده و همراه اتوبوس و با بلیط رفت و برگشت مجانی و امکانات تغذیه و غیره تا بلیط مسابقات همه و همه را خود تهیه کرده و این ملت را بعنوان سیاهی لشکر سیاستهای خود بکار میگرفته. اینکه در مبارزه برای کسب قدرت اگر بخواهیم با معیارهای اخلاقی قضایا را بسنجیم، آنوقت هیچ کس نباید به سوی رهبر شدن گروههای سیاسی خیز بردارد. چون در چنین مسیری مداوماً دچار چنان وضعیتی خواهد شد که یا باید از دیگران استفاده ابزاری کند، یا اینکه دست به هیچ کاری نزند. البته در همین گوشه و کنار بگویم که من طرفدار اخلاقیات هستم و هدفی که با هر وسیلهای برای دستیابی آن اقدام شود، برای من مطلقاً فاقد ارزش هست... باری، خودم را مجسم میکردم در یکی از این استادیومهایی که قراره ایران با مکزیک بازی کنه. اینکه آیا ایرانیها درست به همین شعار اصلی مسابقات اخیر در نزدیکی فراتر از مضامین ملی هر کشور به یکدیگر، نزدیک میشوند یا اینکه، حزبالهیها • پیشتر از اینها بهشون میگفتیم: انجمن اسلامیها • و اونائی که بخاطر رفت و آمد به ایران و یا قضایای بورسیه و غیره و یا حتی برخی از نیروهایی که مایل نیستند تماشای فوتبال را در چارچوب مصالح و ارزشهای مبارزه سیاسی محدود کنند، در یک جا قرار میگیرند و ضمناً افراد دیگری که خود را مخالف جمهوری اسلامی می فهمند، در جایگاهی دیگر و جالب اینجاست که گاهی پیش میاد که مسابقه نانوشتهای بین این دو گروه پیش میره که با توجه به وارد شدن پارامتر جدیدتری در این قضیه یعنی زنانی که مایل به دیدن مسابقه در ورزشگاهها هستند و شیوهای که ایرانیان خارج برخورد خواهند کرد و وابستگاه به دستگاه حکومتی و سایر بخشهایی که بهرحال معذوریتهایی با خود دارند. فکر کنم سال هشتاد و نه بود که تیم استقلال ایران برای مسابقاتی دورهای به شهر دهلی آمده بود. در آن قسمتی که ما جمع شده بودیم، تنها افرادی نشسته بودند که یا متقاضی پناهندگی بودند و یا منتظر پاسخی برای ویزای اقامت از آمریکا و کانادا و غیره بودند. کمتر دانشجویی به استادیوم آمده بود و آن بخشی هم که توسط انجمن اسلامی و مسئولین سفارت ایران در هند به استادیوم آمده بودند، در فاصله بیست و پنج متری ما و در ردیفهای پائین و نزدیک جایگاه نشسته بودند. وضعیت ما برای بسیاری از هندیها خندهدار بود. آنها که خود در سطح میلیونی اخبار مربوط به کریکت را دنبال میکنند و اگر امکان حضور مستقیم در استادیوم نباشد، تمام بازی را از طریق رادیو تعقیب میکنند، هیچگاه با چنین پدیدهای روبرو نبودند که مشوقان یک تیم، خود در چند دسته باشند! من فکر میکنم در هفتههای آتی عین همین قضیه را با مسابقات فوتبال داریم. حال که این وضعیت بهرحال روی دادنی و قطعی است، تنها میماند به اینکه آرزو کنیم شعارهایشان آنقدر رودر روی هم نباشد که مسابقه را فراموش کرده دنبال همان مشغولیاتی رو بگیرن که در بیرون استادیوم هم وسیلهای شده برای ادامه حیات و موضوعیتی برای زندگی. پینوشت: من فکر میکنم این کار بسیار نامربوط و بی معنیای هست که عدهای در فضای مناسبات اینترنتی بین ایرانیان دنبال می کنند که از همه میخواهند فقط بخاطر اینکه یک بازیگر ایرانی نفر اول بشه، به اون رای بدن. در واقع موضوع مورد نظر که فرد از چنان توانائی ورزشی برخوردار باشد که با جایگاه مربوطه هماهنگی داشته باشد، انگار مد نظر نیست! آیا میشه پس از دستزدن به چنین کاری معترض این قضیه باشیم که برای مدیریت یک جامعه بحرانی و در حال توسعه با ساختاری فلان و بهمان، نه تنها احمدینژاد فرد مناسبی نیست، بلکه خود میتواند به مانعی در دستیابی به راهحل مناسبی باشد. |
een plaats voor mijn gedachten en ideeën! جائی برای انعکاس افکار و ایده هایم! نوشتههای قبلی:
پیوندها:
خالواش - وبلاگی موازی زمزمههایی روی کاغذ ترجمه بنیاد کریشنامورتی - در آمریکا گشتها *تماس بایگانی:
|