کلَگپ | ||
۲۵/۰۲/۱۳۸۵" آیان هرشی علی "این روزها در هلند یه موضوعی رو علم کردند که در اصل خودش هم آنقدر معضلی نبود. " آیان هرشی علی " دختری سومالیاییالاصل بود که حدود سال ۱۹۹۲ به هلند اومده و تقاضای پناهندگی کرده و مثل بسیاری دیگه از متقاضیان پناهجوئی خودش را با شرائط تقاضای پناهندگی طوری هماهنگ کرده که بتونه جواب اقامت و زندگی رو بگیره. بعدها، یعنی تقریباً چندماهی بعداز گرفتن پاسپورت شهروندی کشور هلند، اینجا و آنجا مطرح کرده بود که در دوره مصاحبههای تقاضای پناهندگی دروغهائی گفته و خواسته بود این امر رو کاری پیشپا افتاده قلمداد کند. ایشان بعداز حضور در حزب کارگر هلند، در سالهای بعد در اقدامی بسیار تبلیغاتی به حزب لیبرال هلند رفته و با استفاده از تبلیغات رسانهای بعنوان نماینده در انتخابات شرکت و به عضویت مجلس در آمد. بعدها و پس از مرگ " تئو وانگوگ " فیلمسازی که بعداز ساختن فیلمی از روی سناریوی نوشته شده توسط این خانوم، که بدست یک مثلاً مسلمان فوندامنتالیست عربتبار رخ داد، این خانوم مدارج عجیب و غریبی را در راستای موجودات تبلیغی جهان رسانهای طی کرد. تا جائی که جزء صد شخصیت برجسته مورد انتخاب " تایمز " قرار گرفت. یکی از موسسات تهیه کننده برنامههای خبری و سیاسی، دست به تحقیقات گستردهای زده تا تمام اطلاعات پراکنده در مورد ایشان را در یک نقطه جمع نماید و ... حال، خانم " آیان " اینبار در یک ساختار و یک شکل و شمایل دیگری باز هم تبدیل شده به یک سوژه خبری. حزب لیبرال و نمایندگانش در دولت تصمیم گرفته اند تحقیقاتی!!؟؟ در مورد وی انجام دهند. و اینجا و آنجا صحبت از احتمال بازپس گیری ملیت هلندی وی هست و ... بهرحال در جهان ساخته شده توسط رسانهها، گاهی پیش میآید که با چنین فضاسازیهای عجیب و غریب هم مواجه میشویم که چطور موجوداتی را بزرگ کرده و کوچک میکنند و مطرح میکنند و به گند میکشند و آخرالامر او را مثل یک موجود بیمصرف به گوشهای پرت میکنند. در کشوری که دستور اخراج سازمانیافته بیش از ۲۶ هزار متقاضی پناهجو که در طی یک یا دو دهه اخیر پرونده تقاضای پناهندگی شان بسته شده، هنوز مثل لکه ننگی دامن وزیری را گرفته که با تمام تلاش برای نشان دادن چهره ای وقیح از خود هنوز نتوانسته این بازی سیاسی کریه اش را تبدیل به پلی نماید تا او را به شخصیتی مطلوب غرور بی پایه و کینه و تنفر دامن زده شده توسط خودشان در بین مردم مبدل کند. تراژدی بزرگ قضیه چهره مضحک " آیان هرشی علی " است که خود را بمثابه پیامبر مبارزه با ظلمهائی نشان داده که انگار بطور مداوم زیر فشار اجتماعی و فردی اسلام خواهان حتی پدر و مادر و برادرانش بوده. او که با بازیچه شدن خود، سعی میکرد نقش خودش را تا حد ممکن بزرگ جلوه دهد، حال با چالش جدیدی طرف شده که در ارکستر الیت سیاست بازان جامعه هلند برعلیه او شکل گرفته. او میباید هنوز هم مورد بهره برداری قرار گیرد، چه برای نمایش تبعیت سیاست مداران از اخلاق، چه برای نمایش پای بند بودن به قانون، و چه برای نمایش فریبکار بودن متقاضیان پناهندگی، چه بعنوان نمایش فقدان ارزش های اخلاقی در بین انسانهائی که از "جهان آنسوی آبها" به فضای استرلیزه غرب وارد میشوند. هرچه باشه، مثل تمامی دوره های قبلی " آیان هرشی علی " بصورت یک موجود فاقد ابتکار عمل و مفعول در جای خود مانده تا با اجرای نقش موجود قابل ترحم و تحقیر و غیره، نقشی جدید را در بازیهای سیاسی دوره اخیر ایفا نماید. ________________________________________ من فکر میکنم امروزه کار بسیار دشواری نباشد تا ارکستر رسانهای و فرهنگسازی جهانی را بتوان تشخیص داد که چگونه سعی میشود حتی جزئیترین اجزاء ذهن بشر امروزی را همانگونه پر کنند که نه تنها در مد نظر سیاستهای عمومی جهان سرمایهسالار قرار دارد، بلکه حتیالامکان سعی شود تا امواج تحرک اجتماعی را نیز خود تعیین نمایند. مضحکه بزرگ این ارکستر صدائی است که بعنوان موسیقی به خورد بشریت میدهد و صوتهای گوشخراش را بعنوان طبیعت موسیقی و ناموزونی بین سازها را بعنوان حقیقتی جاودانه به بشر تحمیل میکند. اما تراژدی بزرگتر این است که این امر را چنان جا انداختهاند که برخی باصطلاح علاقهمندان به تحولات اجتماعی خود را تبدیل به زائده این ارکستر نموده و هر روزه نشخوار کننده مازادهای صوتی و فراوردههای دیگر این ارکستر میگردند. در رسانههای خبری موجود در جهان انگار بدون استثناء همه در حال بالا بردن پرچم صبحگاهی در تمامی پادگانهای دنیا هستند، چرا که بدون استثناء با تفاوتهای بسیار ناچیز همان مزخرفاتی را بعنوان مهمترین حوادث روی کره زمین بلغور میکنند و در کنار آنها، عدهای اینبار داوطلبانه خود را و تمایلات و انرژی و بطور کلی موجودیت خود را در اختیار چنین روندی گذاشته همان چرندیات را تکرار و بازتکرار میکنند. از قضیه نامه پراکنیهای ابلهانه یک موجود دفرمه و مجنون گرفته – که حتی از درک این نکته عاجز هست که موضوعیت حضور وی بر راس مدیریت یک جامعه مفروض، ربطی به این ادا و اطوارها ندارد – تا مسئله دستگیری این یا آن باصطلاح فیلسوف. و آنگاه عدهای هم کفش و کلاه کرده تا با جمعآوری طومار و امضاء نامه و غیره، به دستگیری چنین فردی اعتراض کنند. یا یک جریان عجیب و غریب دیگر، فردی زیر خطر اعدام، با تماس تلفنی و صوتی، از تمام جهانیان برای نجات جان خود استمداد میکند... راستش، فکر میکنم هنوز باید صبر کنیم تا عجایب بیشتری از جهان رسانهای و خلقت جهان مجازی برایمان تدارک ببینند. خطر، همان میشود که بما نمایش میدهند؛ مبارزین، همانها می شوند که بما نمایش میدهند؛ راه همان میشود که بما نمایش میدهند؛ نتیجه همان میشود که بما نمایش میدهند؛ بهشت و جهنم هم همان میشود که بما نمایش میدهند؛ اصلاً خودمان هم همان میشویم که بما نمایش میدهند!!؟؟ چرا که بدون حضور در چنین چرخهای دیگر حضور معنای خاصی ندارد. قضیه پلیسی میشود که در محل ورودی شهرک ما که در عینحال مرز بین آلمان و هلند هست، از من می پرسد کجائی هستم و بعد محل زندگیام را می پرسد، با اینهمه تا کارت!!؟؟ شناسائی مرا نمی بیند، هیچ چیز را بعنوان اصل و حقیقت و وجود نمی پذیرد! برای وی، آن کارت معتبرتر از وجودم، حرفم، حتی زبانی است که دارم برای توضیح به او بکار میگیرم. حتی یک لحظه هم تردید نمی کند که اگر من بیگانه ای هستم که دارم به کشورش وارد میشوم، چگونه هست که به زبان خودش دارم هویتم را تشریح میکنم!!؟؟ چشمان گشادشده موجودات فضائی احتمالی را من از همین الان هم میتوانم مجسم کنم که با تعجب به خودشان میگویند: این موجودات روی زمین چقدر " شوت " هستند!؟ |
een plaats voor mijn gedachten en ideeën! جائی برای انعکاس افکار و ایده هایم! نوشتههای قبلی:
پیوندها:
خالواش - وبلاگی موازی زمزمههایی روی کاغذ ترجمه بنیاد کریشنامورتی - در آمریکا گشتها *تماس بایگانی:
|