کلَگپ | ||
۱۲/۱۱/۱۳۸۴فرصت بی نظیری برای فتوا!این روزها شرائط تاریخی خاصی برای جمهوری اسلامی بوجود آمده. از یک طرف قهرمان حماقتهای دیپلماتیک در جهان دودوزهبازیهای پشت پرده شده، از سوی دیگر در تخیلات معیوبشان خود را قهرمانان بلامنازع مردمی می دانند که بقول گفتنی امت اسلامی را تشکیل میدهند. از روزی که احمدی نژاد به صحنه سیاسی پرت شد و میکروفونی را جلوی دهانش قرار دادند، خودبخود معلوم شد که درون چنین افرادی چه بخارات ناجوری شکل میگرفته. وی که مثلاً برای بالاترین مقام حقوقی جامعه و بمثابه مدیر به میدان آمده، بیشتر در فکر و ذکر اشاعه مسائلی است که همان به آدمی به گوش خود نشنود چرا که از اینهمه حماقت و حقارت که بر دستگاه اداری و حکومتی در آن سرزمین حاکم شده، آه از نهاد آدمی بیرون میاد. سخنگوی چنین آدمی که خود سخنگوی یه مشت موجودات روانی و هپروتی شده، میگوید: آقای رئیس جمهور بیش از چهارده پانزده ساعت و گاهی بیست ساعت کار میکند... و در کنارش هم نمی گوید که ایشان چه کار میکنند. انگار کار ایشان بر اساس ساعتی پرداخت میشه! در صورتی که ایشان از همان ابتدا بصورت کارمزدی استخدام مردم شده بودند. قرار بر این بوده که یه سری از اشکالات اساسی جامعه رو که خودشون باعث و بانیاش بودهاند رو برطرف کنه. اما حالا انگار نه انگار. همه قضایا رو بهم ریخته و لباس کار پوشیده و در کنار دم و دستگاه کاری و کارگاهاش نشسته و داره چرت و پرت میگه و مردم هم که مثلاً صاحب کار بودند و طرف قرارداد، فکر می کنند حالا که این یارو مزدش رو از پیش گرفته و کلی هم هزینه گذاشته رو دستش، بهتره باز یه خورده صبر کنه. تنها کاری هم که برای مردم مونده اینه که سعی کنه هی به کار و بار این یارو دقت کنه که مبادا اوضاع رو بدتر از اینها کنه. اما این فرصت تاریخی که صحبتش رو کردم؛ این روزا در رابطه با کاریکاتوری که در دانمارک مطرح شده و بیضه اسلام رو فشار داده، شده یه موضوع عجیب و غریبی که میتونه مستمسک مناسبی برای این آدمهای هچل هف دم و دستگاه حکومتی در ایران بشه. هرچند میشه حدس زد که روحانیون بالای قدرت دیگه آن بیگداری رو به آب نمی زنند که آیتالله خمینی با آنهمه تیزی در عرصه سیاست، به دامش افتاد و حرفی زد که نشانه دقیقی از طینت درونی دم و دستگاه حکومتی و اساس اعتقادی اش بوده که تاب حتی جابجایی مرکب رو کاغذ رو هم نداره، چه رسد به اعمالی که بخواد مردم نادان رو از دور و برشان دور کنه. من فکر می کنم الان فرصت مناسبی است تا آقای احمدی نژاد بیافته وسط و یه سری صحبت هایی در مورد این کارتونی بکنه که یه بابائی در دانمارک و در یکی از روزنامه ها به چاپ رسانده. - البته این طرح در سپتامبر به چاپ رسیده و مثل قضیه آیه های شیطانی سلمان رشدی، ماهها از طرح اولیه اش گذشته - فعلاً که احمدی نژاد دم دست ترین " ترکه ای " هست که میشه باهاش کثافات دور و بر دستگاه حکومتی رو هی بهم زد. بد نیست به این عرصه هم وارد بشن تا دیگه هیچ تردیدی برای امت اسلامی در تمام دنیا نمونه که اینها تنها کسانی هستند که شایسته رهبری حماقت در دنیا می باشند. و هر آن کس که عقایدش میتونه با یه عکس، یه نوشته و یه طرح به خطر بیافته، میتونه برای رفع خطر از ایشان بهره بگیره. بالاخص که ایشان یه دستگاه مخصوص نورانی نیز با خود همراه دارند و هرجا که لازم باشه زمینه ساز روشنائی و روشنگری میشن. البته از حق نمیشه گذشت که حماقت های رسانه ای در جهان غرب هم دست کمی از این افراد نداره که انگار با طرح چنین طرح هایی به عطش سیری ناپذیر تنفر درون خود و محیط هم خوراک میدن و هم اونو تحریک می کنند. تصور اینکه هر کس قلم به دست میگیره، کار و بارش در راستای حق آزادی بیان هست و اینها، تنها یک تلقی و تصور سادهلوحانه از آزادی و قابلیت بیان انسانی است. و امثال نخست وزیر دانمارک هم مثلاً خودش را مقید به این میدونه که چنین کاری رو در راستای آزادی بیان ببینه و اصرار داره که چنین قضیهای رو از آن زاویه ببینند. من که مثل همیشه به این سیاست مداران مزور دم و دستگاهها و دولت های اروپایی بشدت بدبین هستم، این قضیه رو چیزی بیشتر از این نمی فهمم که اینها با نمونه هایی اینچنین مزخرف تنها امتیازی که میگیرند این است که: شاید لازم باشه آزادی بیان را محدود کنیم! آنوقت براحتی میتوان آن صداهایی رو خفه کرد که هیچگاه دست به چنین حماقتهایی نمی زنند و دامن زننده چنین تنفرهائی نمیشن. |
een plaats voor mijn gedachten en ideeën! جائی برای انعکاس افکار و ایده هایم! نوشتههای قبلی:
پیوندها:
خالواش - وبلاگی موازی زمزمههایی روی کاغذ ترجمه بنیاد کریشنامورتی - در آمریکا گشتها *تماس بایگانی:
|