کلَ‌گپ

۰۷/۰۴/۱۳۹۰

انتظارات انقلابی از تاریخ نگاری و تاریخ نگاران واژگونه

نوشته زیر، نظری است که در بخش نظرخواهی سایت اخبار روز و در پای نوشته آقای سهراب مبشری در نقد نوشته فرخ نگهدار نوشته ام. فرخ در نوشته خود، به روابط خود بمثابه مهمترین فرد سازمان اکثریت با مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین پرداخته و در لابلای آن تصویری ارائه داده از روزهای پیرامون تحولات سالهای اولیه انقلاب. سهراب، این نگاه و این تاریخ سازی را بسیار مغرضانه و تصویری واژگونه از تاریخ و نقش خود توسط فرخ ارزیابی و آنرا به نقد کشیده است. اصل نوشته ها را میتوان در سایت بی بی سی و همچنین در اخبار روز مشاهده کرد. من نظرم را به این نوشته سهراب در بخش نظرخواهی اخبار روز نوشته ام و حال نسخه ای از آنرا در اینجا منعکس می کنم./ت

 

بارها شده که مقالات مختلفی در نقد فرخ و یا سایرین دیده و برخی از آنها را - منجمله نوشته های سهراب مبشری - خوانده ام و همیشه این سوال برایم مطرح میشود که: مشکل قضیه در کجاست؟ چرا نه افرادی مثل آقای فرخ نگهدار و یا برخی دیگر هرگز دست از نقش و اعمالی نمی شویند که در آن به زعم بسیاری از نگارندگان سیر قهقرائی طی می کنند و نه نویسندگان قانع می شوند که انعکاس و بطور کلی نگاه افراد فوق به تاریخ بنیاداً و اساساً با نگاه سایر همرزمان آن زمانی خود متمایز است؟

دو نکته به ذهنم می رسد که در اینجا وارد میکنم: ابتدا اینکه، هنوز بشریت در چنان دوره ای از حیات خود بسر نمی برد که تاریخ را بمثابه رویدادهایی بیرون از منافع و ملزومات و گاه نیازهای لحظه خود بنویسد. وقتی بی بی سی سازمان دهنده و طراح و گرداننده تاریخ نگاری میشود، میباید به کل موضوع تردید بنیادین روا داشت. در یکصد و اندی سال از حیات جامعه ایرانی و تحولات اجتماعی در ایران، انگلیس نه تنها سازماندهنده بخش بسیار مهمی از رویدادهای کلیدی جامعه ما بوده، بلکه بهره ور اصلی منابع زیرزمینی مثل نفت و غیره بوده و بدین لحاظ هر آن روندی که بمثابه سازوکار افکار عمومی در پیش روی بی بی سی و انگلیس قرار میگیرد، منشاء تردیدهای بسیاری است./ت

نکته دوم، حذف دوران انتظارات ویژه از افراد بمثابه انقلابیونی با صراحت و صداقت و تبعیت از اخلاق و غیره است. در جهان امروز آنچه بیش از همه به چشم می آید و رسانه های عمومی و جهانی آنرا بیش از پیش در معرض نگاه عموم قرار داده اند این است که، ساختار الیت سیاسی جهان تنها و تنها به عده ای افراد تکیه دارد که مطلقاً و بدون کمترین تردیدی فاقد هرگونه پرنسیب در رفتار و کردار و گفتار و بطور کلی شخصیت فردی و قابل باور باشند. چنین افرادی آنقدر در لباس منافع و ملزومات ساختار قدرت در جهان امروزین فرو می روند که بیشتر به بلندگوهای متحرک شبیه می شوند. تلاش قرن گذشته در وارد کردن انسانهائی با پرنسیب های اخلاقی و انقلابی و تبعیت مداوم از منافع جامعه و مردم و غیره شاید در همان اثر معروف " زاپاتا " به بهترین وجهی نمایان شد که، قرار گرفتن و تبعیت و بطور کلی مقاومت و پاینبدی به اخلاق و پرنسیب های انسانی و دفاع از منافع واقعی و راستاهای ضرور برای حیات انسانی جامعه بشری، شکننده ترین وجه موجودیت انسان است و میتواند برخی ها را حتی به موجودات حقیری بدل کند. روی سخن من در این الفاظ طبعاً اشاره شخصی به آقای نگهدار نیست. اما، فکر می کنم موضوع بحث با چنین افرادی دیگر نباید تبعیت از پرنسیب هائی باشد که شاید هنوز بطور منفرد برای تک تک آرمانخواهان دوره های گوناگون مبارزات روشنفکران ایرانی دارای اهمیت بوده است. آنها تاریخ دلخواه خودشان را می نویسند و جالب اینجاست که تاریخ نویسان جناح دیگر نیز با همان شکل و شیوه و اتهامات، تاریخ مشابه ای را رقم می زنند و در اینجا آنچه که به چشم نمی آید، حضور و نقشی است که ساختارهای مالی جهانی و منجمله دستگاه فخیمه دولت انگلیس در سیر تحولات جامعه ما ایفا کرده اند. در پایان اشاره می کنم که بازیچه شدن برخی از این افراد که بهرحال نام و نشانی از رفاقت و دوستی ما را با آنها در گذشته ای خاص در پیوند قرار میدهد، در دستانی دیگر حتی در راستای تلاش برای نواله ناگزیر و یا برای توجیه ناگزیر خود، بشدت ترحم برانگیز و ناراحت کننده است!/ت

 


This page is powered by Blogger. Isn't yours?