کلَ‌گپ

۱۴/۰۶/۱۴۰۱

والنتین کاتاسانف: 5 سپتامبر 2022

چرخش جهانی از «دنیای شگفت انگیز آینده» به جامعه توتالیتر «1984»

دو مدل از جامعه "ایده آل" آینده

   اکنون سه الی چهار سال است که جهان شاهد چرخشی نسبتاً شدید بوده که در رابطه مستقیم با همه گیری کرونا قرار گرفته است؛ این وضعیت از سال 2020 شروع شد و حال حتی بیش از پیش نظر را به خود جلب می کند.

   مسیری که جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم طی کرده، آنها را به وضعیتی از آینده نزدیک کرد که پیشتر از این در کتاب معروف «دنیای شگفت انگیز آینده» در سال 1932 توسط آلدوس هاکسلی به تصویر کشیده شده بود. روند حرکت به سوی این آینده باصطلاح «خواستنی» در اواخر دهه هشتاد و نود میلادی قرن گذشته شتاب گرفت. جنگ سرد به پایان رسید، اتحاد شوروی و جامعه سوسیالیستی از هم فروپاشید؛ حرکت به سوی آینده تحت یک پرچم آزادسازی جهانی و جهانی شدن با سرعت هرچه تمامتر ادامه یافت. آنها – دست اندرکاران این حرکت عظیم – از محو کامل مرزهای ملی و ایجاد یک دولت جهانی صحبت به میان آورده اند – همان دولتی که در رمان آلدوس هاکسلی از آن صحبت شد. همان دولتی که هاکسلی شعار: «جامعه یکدست با ثبات» را برایش در نظر گرفت. مصطفی موند یکی از ده فرمانروای دولت جهانی در کتاب «دنیای شگفت انگیز آینده» اعتراف کرد که مهم ترین نکته در این شعار، ثبات است. یعنی ثبات قدرت جهانی. و راز آن ساده است: «با عقل باید حکومت کرد نه با تازیانه. با مشت عمل نکنید، بلکه بر مغزها تأثیر بگذارید. با انجام چنین کاری، میتوان به شرائطی دست یافت که از یک سو، رضایت کامل از زندگی نمایان می شود و از سوی دیگر، لاقیدی کامل که می توان آن را در غوطه ور شدن در واقعیت دوم یعنی حالتی از «نیروانا» قلمداد کرد.

   به مردم وعده نابودی گرسنگی در سطح جهان پس از آزادسازی عمومی و جهانی داده شد؛ پایان جنگها، همه مردم خوشبخت میشوند و از قدرتی که در مقابل چشمان ما از جهات ملی به جهات فراملی و جهانی بدل میشوند، رضایت خواهند داشت. این امر با استفاده از ابزارهائی برای تنظیم خانواده، گسترش عشق ورزی رایگان و بی حد و مرز – که بخودی خود خانواده را غیرضروری می کند – استفاده بهینه از مواد مخدر، ایجاد واکنش های مناسب به هر فرد از طریق رسانه ها، مدارس و دانشگاه ها، محقق میگردد. فرهنگ های پیچیده جای خود را به فرهنگ "پاپ کورن" خواهد داد که نه در خدمت میلیونها انسان برگزیده، بلکه میلیاردها مردم سراسر جهان خواهند بود و غیره.

   در پس زمینه شکل گیری چنین دولت جهانی، فرآیندهای ضروری برای تسلط نخبگان جهانی (صاحبان پول البته) همچون: کاهش جمعیت کره زمین، برچیدن صنایع (صنعت زدائی)، دیجیتالی شدن عمومی (تکمیل اردوگاه اجباری الکترونیکی برای بقیه جمعیت جهان)، تکمیل ساختارهای دولت جهانی بدون کمترین تبلیغات زائد دنبال خواهد شد.

   آلدوس هاکسلی با توتالیتاریسم "سخت" مخالف بود و در رمان خود جامعه ای را شکل داد که بر پایه «قدرت نرم» ساخته میشود: مردم با کمال میل «منافع» مقامات را قبول می کنند، حتی آنرا احساس هم نمی کنند. با کمال میل کشته میشوند – از نظر روحی، اخلاقی، و در نهایت جسمی. ابزارهای «قدرت نرم» از جمله اصلاح نژادی، مواد مخدر، مذهب عصر نوین، تبلیغ عشق و سکس آزاد، فرهنگ سرخوشی و موزیک پاپ، تربیت نوجوانان و روش هائی خاص برای زامبی ها... همه چیزهائی که انسان را در یک واقعیت کاذب فرو می برد، در اختیار آنهاست. در حالیکه مقامات، واقعیت اول یعنی نیاز خود به ثبات را بازسازی می کنند، ارزش های سنتی را نابود و سیاره را به نظم جدید جهانی می کشانند.

   شانزده سال پس از کتاب "دنیای شگفت انگیز آینده"، یک نویسنده دیگر انگلیسی یعنی، جورج اورول رمان تخیلی خود بنام «سال 1984» را نوشت. دو رمان با دو مدل از جامعه آیده آل آینده. آنها در جنبه هائی شبیه هم هستند اما از جهاتی دیگر بسیار متفاوت اند. امروز بسیار شایسته هست که یکبار دیگر به رمان 1984 نگاه کنیم. چرا که آغاز فروپاشی جهانی با نشانه هایی از مدل جورج اورول همراه هست.

   در این راستا اولین تفاوتی که به چشم می آید: آلدوس هاکسلی تصوری از یک جهان واحد دارد که آنرا دولت جهانی اداره می کند. در واقع روند جهانی شدن مدتهاست به پایان رسیده. اما جورج اورول دولت جهانی ندارد. در سال 1984 شاهد سه ابرقدرت به نامهای اقیانوسیه، اوروآسیا و شرق آسیا هستیم. هیچ نشانه ای از احتمال وحدت با آنها یا بین خودشان وجود ندارد. همه آنها مدام در حال جنگ با یکدیگرند. شهروندان عادی لندن که به حوزه اقیانوسیه وابسته اند، این وضعیت را می فهمند. (رویدادهای داستان در لندن اتفاق می افتد). اقیانوسیه و یکی از قدرت های درگیر زمانی بعنوان متحد و گاه مثل دشمن عمل می کنند.

   نکته این است که برخی از قهرمانان رمان متوجه میشوند که در عمل هیچ جنگی در کار نیست: جنگ محصول تبلیغات است از طرف (وزارت حقیقت) و مقامات (حزب) برای رسیدن به خواسته های خود حس جنگ دائمی را مدام در جامعه تزریق می کنند. اهداف آنها حفظ لحن «وطن پرستانه» فزاینده در میان مردم: یک دشمن خارجی توده ها را به هم نزدیک میکند. همان طور که در رمان می بینیم، جنگ نیز برای حفظ تقاضا برای محصولات نظامی مورد نیاز هست (برگرفته از روح ایده های جان کینز اقتصاددان انگلیسی). در نهایت، جنگ برای توجیه دعوت مردم به قبول «بستن کمربندها"ست. بالا بردن سطح زندگی مردم که آنها را در رمان پرولتاریا می گویند، کار غیرممکنی نیست. زیرا این امر می تواند سطح فکری آنها را افزایش دهد و مردم قادر میشوند مقاصد واقعی حزب را درک کنند. طبق اعتقادات حزب، کارکنان باید شبانه روز به فکر نان باشند؛ بدون اینکه حواسشان به چیز دیگری (به ویژه سیاست) منحرف شود.

   امروزه می بینیم که جهانی شدن به پایان رسیده است. حداقل تا به امروز و فعلاً. جهان وارد مرحله ای از جدائی طلبی شده است. در ابتدا اقدامات ترامپ رئیس جمهور سابق بود که جهان را به سمت حمایت گری از تجارت و اقتصاد سوق داد. در سال 2020 جدائی طلبی نیز به سیاست حمایتی افزوده شد که توسط افسانه های وحشتناک درباره ویروس کرونا تقویت گردید. برخی دولت ها دیگران را مقصر مشکلات خود می دانند: کرونا، رکود اقتصادی، دخالت در انتخابات و ناآرامی های مردمی. فیلمنامه هاکسلی همانطور که می بینیم، تمام شده است. فیلمنامه اورول آغاز میشود. هنوز جنگ داغی در کار نیست اما، لفاظی های دولتمردان فضا را کماکان داغ می کند. در اینترنت، ما در حال حاضر تصاویری از نبردها را می بینیم (احتمالاً تولید هالیوود، اگرچه نمیتوان براحتی بخش استودیوئی و طبیعی را تشخیص داد).

   رمان نویسنده آمریکائی "لری بینهارت"، «سگ را تکان بده» که در پایان قرن بیستم منتشر شد با نام: قهرمان آمریکائی در سال 1997، را بیاد می آورم. بر اساس این رمان در ایالت متحده فیلم: سگ را تکان بده: - wag the dog – با کارگردانی بری لوینسون فیلمبرداری شد. این فیلم اگرچه ماهیت طنز دارد، اما بخوبی نشان میدهد که چگونه استودیوی فیلمسازی شخصی بنام استنلی موتس به دستور کنراد برین مشاور رئیس جمهور آمریکا جنگی براه می اندازد. سپس این جنگ نمایشی به میلیونها آمریکائی نشان داده میشود. آمریکا معتقد میگردد که اینها خصومت های واقعی است و نگران میشود، خشمگین و ترسیده است... دفتر ریاست جمهوری به این صحنه سازی نیاز دارد تا کشور را از رسوائی که در اطراف رئیس جمهور به وجود آمده (آزار و اذیت جنسی) منحرف کرده و کارزار انتخابات جدید را آماده کند.

   تغییر موضوعات تخیلی به بازگشت به دنیای چند قطبی محدود نمی شود. دوران آرام بشری در شرائط آسایش نسبی که با وعده مسئولان مبنی بر «فردا بهتر از امروز خواهد بود» دیگر به پایان رسیده است. حالا مسئولان این قول را نمی دهند و مردم هم آنرا احساس می کنند. روش های قدرت نرم، در برابر چشمان ما در حال تغییر به روش های سخت است. و این در واقع رفتن به سوی فرمی است که جورج اورول در نظر میگیرد. در رمان او «1984» چندین بخش وجود دارند اما مهمترین آنها وزارت عشق است که پلیس و سرویس های ویژه پشت علامت آن پنهان شده اند. در همان ساختمان وزارت، دوربین ها، بازجوئی ها و شکنجه های پیچیده پیش برده میشود.

   پذیرش چندین ماهه جامعه بشری از قرنطینه نشان داد که با تکیه بر قدرت می توان همه مردم را پشت میله های زندان قرار داد. خانه های مردم به سلول های بازداشتگاه بدل گردید. کسانی که نمی خواهند در حصر خانگی باشند جریمه می شوند و حتی به زندان های واقعی منتقل می گردند. همانطور که می دانیم در رمان «1984» یکی از ابزارهای مهم قدرت حزب «خبرنامه» است که جایگزین زبان قدیمی و آشنا می شود. بسیاری از واژه ها اصطلاحاتی هستند که معنای کلمات قدیمی را تحریف می کنند. بنابر این تعبیر «انزوای داوطلبانه» به جای «حبس خانگی» غیر مصطلح قدیمی ظاهر میشود.

   مردمی که در آرامش قرار دارند آنقدر مطیع بودند که وجود برادر بزرگ را فراموش میکردند. حال به خودشان آمدند و یادآوری آن خیلی احساسی بود. «برادر بزرگ شما را می نگرد!» - چنین پوسترهائی در لندن جرج اورول آویزان شده بود. نظارت برادر بزرگ به بهانه مبارزه با کووید – 19 در لندن، نیویورک و دیگر شهرهای جهان به طور چشمگیری افزایش می یابد.

   ابتدائاً «حزب» از همه خواست تا به وظایف مدنی خود عمل کنند. افشاء کنندگان رمان سال 1984 علنی شدند و مورد تشویق قرار گرفتند. مردم به یکدیگر اعتماد نمی کنند. آنها بطور صریح از همسایگان و همکاران می ترسند. آنها نه تنها اعمال و گفتار هم بلکه حالات صورت را نیز کنترل می کنند. ویروس کرونای فعلی موج قدرتمندی از خبرچینی را برانگیخته است. بعنوان مثال: در سی مارچ مقامات نیوزلند قرنطینه اعلام کردند و در این راستا پلیس محلی یک وب سایت براه انداخت تا در آن هر کسی میتواند علیه شهروندان دیگر که قرنطینه را نقض می کنند، اطلاعات بدهد. وزارت کشور گفت که در عرض چند ساعت این سایت اطلاعات زیادی دریافت کرده که نشان میدهد بیش از 4200 گزارش برای نقض قرنطینه وارد شده است. مایک بوش رئیس پلیس گفت: این نشان میدهد که همشهریان ما قرنطینه و ملزومات آنرا درک می کنند.

   همزمان نظارت بیرونی بر شهروندان تقویت شد. در 1984 ساکنان لندن توسط به صطلاح تله اسکرین کاملاً کنترل میشدند. اینها تلوزیون های نصب بر دیوار بودند که اخبار و اطلاعات «باصطلاح آموزشی» را بدون وقفه مخابره می کردند. در عین حال، آنها به عنوان فرستنده ای عمل می کنند که هر حرکت فرد را دنبال می کند. به علاوه میکروفون های مخفی بی شماری شخصیت اصلی رمان وینستون و جولیا که عاشق هم بودند و قرارهایشان خارج از شهر را کنترل می کردند. حتی وقتی به حالت زمزمه صحبت می کردند، از طریق میکروفون ها شنود میشدند. امروز در سال 2020 گزارش هائی وجود دارد که در همان لندن و همچنین دیگر پایتخت های جهان دهها هزار دوربین فیلمبرداری اضافی نصب شده است. برای چه؟ معلوم میشود افرادی که به کووید مبتلا شده را میتوان شناسائی کرد. روش هائی برای چنین شناسائی حتی قبل از همه گیری نیز توسعه یافته بود. چین به ویژه در این مسیر حرکت کرده است.

   بنظر میرسد دنیای سال 2020 از تصویر دنیای تخیلی سال 1984 پیشی گرفته است.

    ابتدا با استفاده از دروغ: در دنیای اتوپیائی «1984» وزارت حقیقت وجود داشت. آنها با پخش جعلیات آشکار مقابله می کردند. (اگرچه بازنویسی تاریخ، جعل آمار، انتقال گزارش هائی از شبه جنگ ها عملاً وجود نداشت.) در سال 2020 همانطور که حال مشخص شده تقریباً در تمام کشورهای جهان وزارت حقیقت وجود دارد. آنها با پخش جعلیات آشکار درباره کووید فضای ترس ایجاد کرده اند. این موضوع بسیار گسترده است. قبلاً تا حدی در رسانه ها پوشش داده شد. که هنوز تحت کنترل کامل وزارت خانه حقیقت قرار نگرفته بودند. فقط یادآوری می کنم که در ابتدای سال، وزارت حقیقت در اکثر کشورهای جهان ارزیابی سازمان بهداشت جهانی را مخابره کردند. که بر اساس آن میزان مرگ و میر ناشی از همه گیری 2/3 درصد خواهد بود (در رابطه با کل مبتلایان) و به صورت مطلق در مقیاس جهانی می باید بیش از 130 میلیون نفر می مردند! تقریباً دو برابر اپیدمی آنفولانزای اسپانیائی که یک قرن پیش رخ داده بود. آخرین داده ها در ابتدای ژوئن 2020 نشان میداد که میانگین نرخ مرگ و میر ناشی از کووید 16/0 درصد است و حد بالای آن تا 40/0 درصد در سه نقطه داغ جهان خواهد بود. از ابتدای سال تا اواسط ژوئن تا کنون 433 هزار و هشتاد و هفت نفر در جهان بر اثر کرونا جان خود را از دست داده اند که عملاً ده برابر کمتر از تعداد مرگ و میر ناشی از بیماری های دیگر و منجمله بیماری های عروقی و دو برابر کمتر از مرگ ناشی از سرطان ریه و برونشیت میباشد. به گفته پزشکان حرفه ای و صادق، کرونا حتی در حد شدیدترین آنفلوآنزاهای فصلی نیست. بنابراین، رسانه های مدرن بطور کامل استانداردهای «وزارت حقیقت» رمان 1984 را رعایت می کنند.

   در ثانی از جنبه کنترل بر شهروندان؛ بسیاری امکانات برای چنین کنترلی به سادگی در رمان جورج اورول نیست. وزارتخانه های مدرن عشق دارای سطح کیفی متفاوتی از جنبه تجهیزاتی هستند. به عنوان مثال، آنها تلفن های همراه با برنامه های خاص را بکار میگیرند. از یک طرف به کارمندان وزارت عشق اجازه میدهند تا حرکت صاحب تلفن و مخاطبین او را ردیابی کنند؛ از سوی دیگر، آنها سیگنال می دهند که یک شئ نا مطلوب (مثلاً فرد آلوده به ویروس کرونا) به صاحب تلفن نزدیک می شود. جورج اورول هیچ تصوری از نقش ریز تراشه ها بعنوان ابزاری موثر در مبارزه تحمیل شده ندارد. امروزه افرادی که نتایج آزمایش مثبت کووید دارند در دسته افراد «نامطلوب» قرار میگیرند. فردا کسانی که از خط «حزب» منحرف میشوند، یا عشق و علاقه دقیقی نسبت به برادر بزرگ نشان نمی دهند، ممکن است که در دسته افراد نامطلوب قرار گیرند.

   سازندگان کنونی «دنیای جدید» در حال ساختن مدلی از یک جامعه توتالیتر هستند که چه از جنبه دروغ و چه از جنبه ابزارهای فنی برای کنترل یک فرد، از الگوی ترسیم شده توسط اورول در رمان فوق پیشی می گیرند. به زودی و چه بسا احتمالاً جهان از نظر پارامترهایی مانند فضای ترس، بی اعتمادی متقابل، نفرت و تخیلات به جامعه مورد اشاره اورول خواهد رسید و چه بسا از آن پیشی گیرد.


This page is powered by Blogger. Isn't yours?