کلَ‌گپ

۲۴/۰۹/۱۳۸۴

آقا، لطفاً مزخرف نگویید!

رئیس جمهور ایران احمدی نژاد باز هم به سخنرانی رفته و همان دفترچه یادداشت روزانه‌اش را با خودش همراه برده و از روی آن و در ادامه همان موضوعی صحبت کرده که در چند هفته اخیر مدام به گوش همه ما میرسد. اینکه او چه میگوید و آیا باید به این حرفها اعتراض کرد یا نه، مسئله من نیست. من ترجیح میدهم مخالفت خودم را با کشتار تدریجی امروزین دنبال کنم تا اینکه مثلاً بار تاریخ را بر دوش خود بگذارم و اراجیفی از این دست را بخواهم نفی کنم و یا حتماً خودم را مقید بدانم که درموردش تحقیق نمایم.

از همان روزی که احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور نامیده شد، این نکته در ذهنم شکل گرفت که اساساً چه نوع مناسباتی میباید بین مردم و آنانی وجود داشته باشد که با غوغا و هوچی‌گری خودشان را بعنوان عناصری مناسب برای مدیریت فلان و بهمان بخش جامعه معرفی میکنند؟ طبعاً باید از آنان انتظار داشت در حوزه موضوعی خود نه تنها مدیریت کنند، بلکه سعی کنند آنرا از همه بلایای مبتلابه نجات دهند. بیش از این طبعاً انتظاری از آنان نیست. اگرچه رفتار و کردار چنین مدیرانی اهمیت بسیار مهم و اساسی دارند و اگر چه سوابق آنان می تواند و میباید مدام مورد توجه قرار گیرد، اما چنین اموری را میباید به مجاری حقوقی جامعه سپرد. حتی اگه مراجع حقوقی فاسد باشند، باز هم باید در تلاش بود تا نه تنها مدیریت آنرا، بلکه ساختار آنرا نیز بتدریج و با برنامه‌ای گسترده در عرصه اجتماع تغییر داد.

بطور مثال اگه آقای احمدی نژاد در برخورد با فرزند یا فرزندانش از روشهای عقب‌مانده تعلیم و تربیت تبعیت میکند، چنین قضایایی را میتوان در مورد مدیریت وی نیز دخیل دانست. اما، نه آن حوزه مورد مواخذه ما میتواند قرار گیرد و نه میتوان ایشان را زیر نقد کشید. آنچه که رابطه مردم با یک رئیس جمهور را توضیح میدهد امور اداره یک کشور مفروض هست و بس.

حتی در این مورد که برخی وزرای کابینه ایشان خود بعنوان قاتلین و مجریان و حتی دست اندرکاران کشتار سال 67 بوده‌اند، بیش از اینکه وی را مورد سوال قرار دهیم که چطور میشود چنین افراد فاسد و ضد بشری در کابینه تو قرار میگیرند و اساساً توانائی ایشان در چه زمینه‌ای هست که میتواند جایگاه وزارت را برایشان باز بگذارد؟ علاوه‌تاً میباید نمایندگان مجلس در این زمینه مسئول حساب شوند. آنها به چنین فردی رای اعتماد داده‌اند. و اما خود نمایندگان را چه کسانی انتخاب کرده‌اند؟ حتی اگه بیست یا سی درصد مردم جامعه بجای بقیه در انتخابات شرکت کرده و این افراد را انتخاب کرده‌اند، باز هم مردم و ساکنین آن سرزمین هستند که مسئول چنین چرخه انتخاب مدیریت می باشند.

آنچه احمدی‌ نژاد در اینجا و آنجا میگوید، چیزی نیست که مردم ایران بدان معترض باشند. اعتراض مردم در آنجائی است که ایشان حق ندارند از شغل خود سوء استفاده کرده و از تریبونی که در اختیارش قرار میگیرد و میباید در ارتباط با طرح مشکلات و چگونه‌گی رفع آنها بکار رود، چنین استفاده سخیفی بنماید. تعیین تکلیف با تاریخ موضوعی نبوده که به انتخابات ریاست جمهوری منجر شده و مردم هم بعنوان مثال کسی را انتخاب کرده‌اند که بیاید وضع تاریخ را برایمان روشن کند!

اما، در این میان نه تنها ایشان از حوزه تحت مسئولیت خود عدول کرده‌اند، بلکه رسانه‌های عمومی نیز مسئولیت خود را انجام نمیدهند. آنان با استفاده از امکانات دولتی، یا حتی نقشی که در جامعه بمثابه انعکاس اخبار و اطلاعات به عهده گرفته‌اند باید نه تنها به احمدی نژاد، بلکه به مردم نیز گوشزد کنند که از وی تنها همان چیزهائی را بخواهند و او را مقید کنند درباره‌اش صحبت کند که به همان دلیل انتخاب شده است.

از سوی دیگر، مردم نیز مسئول هستند. آنان انگار که موظف‌اند هر چندسال یکبار عده‌ای را انتخاب کنند تا روی سفره نعمات مادی و معنوی بنشینند و شکمی از عزا در آورده و بروند و بعداز چند سال عده‌ای دیگر بیایند. مردم، و حتی نه احزاب سیاسی و غیره، بلکه بطور مشخص مردم کوچه و بازار موظف و مسئول‌اند چنین قضایایی را به امثال احمدی نژاد گوشزد کنند. اگر احزاب را بمیدان بکشیم، به این معنی است که انگار آنها رسالت و وظیفه‌ای به دوش دارند. اینطور نیست، در این قضیه مردم بطور مشخص مسئولند. آنها حق ندارند، وقتی به سر صندوق‌های رای میروند و چنین موجوداتی را انتخاب می کنند، جنگ و مخالفت و درگیری با آنان را بندازند به دوش عده‌ای تحت عنوان حزب و دسته سیاسی و غیره.

و اما در عرصه بین‌المللی نیز میتوان به این نکته اشاره کرد که رسانه‌های بین‌المللی مسئولند که چنین اراجیفی را بعنوان یک موضوع با اهمیت در جهان مطرح میکنند. بجای دلسوزی در مورد یک حادثه تاریخی، بهتر این است که به چگونه‌گی بروز حوادث تاریخی کنونی توجه نشان دهند. آنان که خبر را بمثابه کالائی داغ و بسیار ارزشمند این دست و آن دست میکنند، زمینه تحریک و تهییج مردمی را فراهم می آورند که انگار بدون چنین سخنان سخیفی، هیچ وسیله‌ای برای بور شدن و عصبیت نداشته‌اند!!!؟؟

میتوان مجسم نمود که در پستوهای حماقت و کراهت اندیشه‌هایی نابخردانه هزاران بار این چنین جملاتی شکل میگیرد و گفته میشود و حتی در محدوده معینی نیز دامن زننده عواطفی میشود. اما، وقتی آنرا برداشته و در سراسر جهان پخش میکنند، به نظر میرسد به موضوعی دست یافته‌اند تا دیگرانی دیگر را در جهان تحریک کنند. اینکه چرا افکار عمومی در جهان با چنین حرفهای احمقانه و مزخرفی تحریک می شوند موضوعی است که ذهن هر انسان مسئولی رو به خودش جلب میکنه. اما، نقش و رفتاری که اصحاب رسانه‌های ارتباط جمعی به عهده دارند، نمیتواند در تاریخ نادیده گرفته شود.

آیا، آن فیلم برداری که داشت فیلم احمدی نژاد را میگرفت، آن صدابرداری که داشت صدایش را از رادیو تلوزیون پخش میکرد، آن مردمی که داشتند این قضایا را می شنیدند، حق نداشتند و وظیفه که یا فیلمبرداری را تعطیل، صدابرداری را خاموش و حتی تلوزیون‌ها را ببندند؟

همه ما میگذاریم یک مشت موجودات فاسد، کثیف و نادان در راس امور قرار گیرند و آنگاه از آنان نه تنها مدیریت، رفتار شایسته و حتی خیلی چیزهایی را انتظار داریم که اصلاً با گروه خونشان سازگار نیست. آیا در این کار غیر از ما، همین انسانهای کوچه و بازار، همین عوام، همین مردمی که مثلاً نام افکار عمومی را روی خودمان نهاده ایم، مسئول و مقصر نیستیم؟؟؟

همه ما میتوانیم نه حتی یکصدا، بلکه در هزاران و میلیونها صدای منفرد و متفاوت و با لهجه ها و گویش‌های مختلف به افرادی مثل آقای احمدی نژاد بگوییم: آقا، لطفاً مزخرف نگو!


This page is powered by Blogger. Isn't yours?