کلَ‌گپ

۰۸/۱۰/۱۳۹۹

توطئه آشکار: نیروهای پنهان و پشت صحنه دست به حمله زده اند!

 

بخش پنجم

https://www.youtube.com/watch?v=OJ-KEG6H9Zc

   در 24 دسامبر سال 2020،  پروفسور والنتین یوریویچ کاتاسونف در کانال یوتیوب ROY TV  ظاهر شد و به سوالات ولادیمیر خومیاکوف پاسخ داد. این شماره به مجمع جهانی اقتصاد که به زودی در داووس برگزار میشود، اختصاص داشت كه در آن كلاوس شواب ، بنیانگذار و رئیس دائمی مجمع، کتاب خود: "Сovid-19: The Great Restart"  را ارائه خواهد كرد.

   رویدادهای کنونی را حال میتوان "توطئه آشکار" نامید؛ عبارتی کاملاً عجیب، اکسی مورون – یک تناقض مشخص – جالب توجه هست که اتفاق جالبی در هفته گذشته افتاده است: کتاب توطئه باز ازHG Wells  در مسکو منتشر شد که در سال 1928 نوشته شده است. من مقدمه کوتاهی بر روی این کتاب نوشتم، و در آنجا این سوال را طرح کرده ام: چرا H. Wells چنین عبارتی عجیب را انتخاب کرده؟ عامل آن شاید تکاندهنده بودنش باشد؟ شاید نویسنده خواسته تیتر کتاب را بمثابه یک شوخی قلمداد کند؟ اما اکنون ، در سال 2020 ، آنچه اتفاق می افتد دقیقاً یک توطئه آشکار است. این توطئه ای بود که از نظر جامعه جهانی مخفی نگه داشته می شد؛ اما لحظه ای از زمان فرا رسید که آنها تصمیم گرفتند همه کارت ها قابل فاش شدن را رو کنند؛ و در این لحظه بود که توطئه علنی شد.

   بیش از 90 سال از انتشار اولیه کتاب گذشته و سرانجام آنچه ولز درباره آن نوشت واقعاً تحقق یافت. در این کتاب، بازسازی وسیع، نویسندگان استدلال می کنند که مدل تاکنونی سرمایه داری منسوخ شده است و همچنین غیرقابل استفاده. کارل مارکس قبلاً در این باره توضیح داده بود. و بعد، ناگهان در غرب بطور وسیع و جمعی در این باره صحبت می کنند. گفته می شود، سرمایه داری دوام زیادی نخواهد داشت و باید فوراً اصلاح شود. مقدمات این اصلاحات برای مدت زمان طولانی انجام شده است؛ برای من حتی از اینکه از چه چیزی باید آغاز کرد، دشوار است. شما نمی توانید به عمق آن وارد شوید. اما کتاب K. Schwab "چهارمین انقلاب صنعتی" را به خاطر بسپارید. این کتاب در سال 2016 نوشته و منتشر شده است و در مجمع جهانی اقتصاد (World Economic Forum) در سال 2017 در داووس مورد بحث قرار گرفت. در حال حاضر ایده دیگری مطرح میشود؛ این کتابها ایده  The Great Reset پیش بینی میکردند. آن زمان غیرممکن بود که همه چیز را به نام مناسب خود صدا کنیم. و امروز این امکان پذیر شده است. زیرا، به طور مجازی، وقتی پاندمی COVID-19 آغاز شد، افرادی که کل این اطلاعات و روانشناسی جمعی را سازماندهی می کردند، نمی دانستند که نتیجه عملیات ویژه جهانی آنها چه خواهد بود.

   آنها روی میلیاردها انسان روی زمین نقاب زدند و قانع شده اند که اکنون لحظه مناسب فرارسیده است و آنها می توانند ماسک خود را کنار بزنند. حال همه چیز روشن است: این یک توطئه آشکار است. کماکان میتوان با آرامش تمام درباره کووید – 19 و اثرات و جنبه های مختلف پزشکی بحث کرد. اما چطور شد که در اواخر دهه اول قرن اخیر یعنی در سالهای 2000 تا 2010 یعنی در آن دورانی که قضیه آنفلوآنزای خوکی مطرح بود، چنین سخت گیری ها و قضیه استفاده از ماسک و غیره برای میلیاردها انسان به میان نیامد؟ چرا در آن زمان پاندمی اعلام نکردند، علیرغم اینکه تعداد افراد مبتلا و مرگ و میر بیشتری در میان بود؟ نیروهای پشت صحنه در آن زمان برای چنین تغییرات جهانی هنوز آمادگی کافی نداشتند. موقعیت استراتژیکی آنان قوی نبود و روسای کشورها را در انقیاد خود نداشتند تا در زمان لازم با آنها همگام و پیش برنده نیات آنان گشته و با آنان همگام گردند.

   قابل فهم هست که نیروهای پنهان بنگاه های مالی جهان، خیلی بیشتر از یک دهه روی این پروژه کار کرده اند؛ حالا به زمانی رسیده اند که به هیچ وجه دست از تعطیل عمومی گذران اقتصادی بر نداشته و آنرا کماکان دنبال خواهند کرد. کلاووس شواب در کتاب خود به صراحت توضیح میدهد که امر بازسازی عمومی قادر نخواهد بود بسرعت دنبال شود؛ بنابراین نمی توان به پایان "لاک داوون" رسید از ادامه آن دست برداشت؛ چرا که اصلاح مجدد سیستم جهانی در چنین حالتی غیرممکن است. صحبت دیگر بر سر سرمایه داری نیست.

   حال همه درباره سرمایه داری فراگیر صحبت می کنند. این مفهوم اکنون رایج شده است. آنها تأکید می کنند که سرمایه داری فراگیر یک سرمایه داری نو است. نوع قدیمی سرمایه داری واقعاً انحصاری و یک جانبه بود. یعنی مردم از روند تولید (در نمودی از بیکارشدن)، از ثروت ملی، از زندگی اجتماعی و دست آوردهای عمومی، و بطور کلی از جهان کنار گذاشته میشدند. همه چیز به یک گروه انحصاری از سرمایه مالی تعلق داشت؛ بنابراین اصطلاح سرمایه داری انحصاری آنچه را که طی سالها و دهه ها در اروپا دیده ایم، به خوبی توصیف می کند. آنها اکنون تصمیم دارند تا همه ما را یکصد و هشتاد درجه بچرخانند!

   فراگیر - یعنی جذب کننده. این استدلال چیزی شبیه به این است که شرکت ها باید "مراقب" همه باشند، شرکت ها باید شغل برای همه فراهم کنند، شرکت ها باید قیمت هایی را تعیین کنند که برای خریداران مقرون به صرفه باشد و به طور کلی، شرکت های فعلی باید ساختاری اساسی ایجاد کنند زیرا تاکنون منافع سهامداران را تأمین می کردند و حال باید به همه خدمت کنند: کارمندان، مصرف کنندگان، پیمانکاران، مشتریان و دولت ها را.

   به هر حال، در مورد دولتها شرکتها باید شامل آنها شوند. باید حالتی از جذبه را تداعی کنند؛ آنهم در مفهومی از خصوصی سازی آنها. آنها تا کنون خیلی از همه این وجوه دور افتاده اند. کلاوس شواب می گوید: "بله ، من می فهمم که 300 سال تحت سرمایه داری صرفاً دنبال سود بودیم. باید خودمان را بشکنیم. باید مجبور شویم، متقاعد شویم که سود خود را کنار بگذاریم." این دیگر قطعاً سرمایه داری نیست؛ اما آنها درک می کنند که قدرت بالاتر از سود است. و آنها نمی خواهند از قدرت جدا شوند و این برای تقویت قدرت است که آنها می خواهند کل این تنظیم مجدد جهانی را سازمان دهند. ما در مورد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک عبارت جالب داشتیم: آنها می گویند که "حزب و نخبگان دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قدرت را به سرمایه تبدیل کردند". حال آنها می خواهند سرمایه را به قدرت تبدیل کنند. بالاترین ارزش، بالاترین هدف کل جهان در پشت صحنه قدرت است که باید برای همیشه تضمین شود.

   نکته اصلی این است که ما در برابر کسانی که از قدرت خود به ضرر ما استفاده می کنند سر تعظیم فرود آوریم. و متأسفانه مردم به سختی به آن گردن مینهند. کتاب شواب و به طور کلی ایده های او، به طور غیرمنتظره ای در برخی کشورها با واکنش منفی روبرو شد. اگرچه بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس، این ایده را پذیرفت و یا جو بایدن، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده كه گفت او با نظرات كلاوس شواب هم راه است؛ اما ترودو، نخست وزیر كانادا كه با اشتیاق به مخاطبان چند میلیون نفری این ایده ها را توضیح داده بود، وضعیتی بغرنج تر پیدا کرد. واکنش ها نشان از عکس العمل هایی منفی بود.

   مردم بطور علنی شروع به اعتراض کردند تا جائی که به بحرانی جدی فراروئید. در طی دو تا سه روز حدود هشتاد هزار امضاء با درخواست منع تبلیغ نظرات شواب جمع شد. در واقع، اگرچه سکوت برقرار هست اما نه به این دلیل که روی نظریه تغییر بزرگ بنیادین کار صورت نمی گیرد، و یا اینکه با افرادی روبرو هستیم که فاقد خلاقیت هستند و یا هر چیز دیگری...

   در کنفرانس مطبوعاتی که توسط پوتین برگزار شد، این موضوع به هیچ وجه مورد بحث قرار نگرفت. هیچ یک از حضار در این زمینه سوالی از وی نپرسیدند. و به نظر می رسید رئیس جمهور که مسئول و ضامن حفظ حاکمیت ملی در روسیه است، خود نیز این سوال را مطرح نکرد. سوالاتی در مورد قیمت ها، وضعیت ارزی، تغذیه عمومی و غیره اگرچه مهم هستند اما همه اینها پرده ساتری است که نگاه و نظر و حواس بیش از نود درصد بینندگان و شنوندگان بمثابه مخاطبان واقعی را منحرف نماید.

   نیروهای پشت صحنه عجله دارند. آنها از هر راه و برنامه ای استفاده می کنند: از بحث درباره کووید – 19 تا دیدار پاپ فرانسیس با خانوم لیندا روتچلید در نیویورک. پاپ می گوید: باید سرمایه داری را شکوه دیگری بخشید. در واقع، توده های میلیونی در اطراف او وجود دارند. در همین راستا هست که روتچلیدها توافق نامه ای را با پاپ تنظیم و منعقد می کنند و بنیادی در این زمینه برپا میدارند که بتواند از نفوذ خود در برابر باشگاه بیلدربرگ پیشی گیرد. آنها برای پیش برد کارهای خود به پاپ بعنوان یک عامل اضافی نیاز دارند. گام بزرگ بعدی، ژانویه 2021 هست. چون کلاوس شواب  قول آن را داده تا بطور مستقیم در اجلاس داووس دربار کتاب و به طور کلی، شعار داووس 21 را بمثابه بازسازی بزرگ مورد بحث قرار دهد. اما، از آنجائی که هنوز موضوعی مثل کووید 19 مطرح هست، آنها تصمیم گرفته اند مباحث را بصورت یک اجلاس آنلاین و مجازی دنبال نمایند و بصورت مستقیم و آفلاین در ماه می در سنگاپور گرد هم آیند. و من فکر می کنم با تصمیماتی سخت و جدی روبرو خواهیم بود. سعی خواهیم کرد در ماه ژانویه در این مورد بیشتر بحث کنیم. دیگر هیچ چیز پنهانی درباره تصمیمات آنها وجود ندارد.

   والنتین کاتاسانف

 


۰۶/۱۰/۱۳۹۹

" سرمایه داری فراگیر و معماری جدید مالی و پولی ایالات متحده آمریکا"

 


پروفسور والنتین کاتاسانف

بلاک روک  پیشگام این تغییر بزرگ خواهد بود.

در ادامه موضوع پرسترویكای بزرگ، كه نقشه آن توسط کلاووس شواب تشریح گردیده، تأكید می كنیم كه پرنس چارلز، بوریس جانسون، جاستین ترودو، بیل كلینتون، هیلاری كلینتون، جو بایدن و كریستین لاگارد بارها و بارها نظرات خود را در مورد این موضوع ابراز كرده اند. و لیدی لیندا روتچیلد و مدیر اجرایی صندوق بین المللی پول کریستالینا جورجیوا و نمایندگان برجسته حزب دموکرات ال گور و جان کری نیز. بدین سان این طرح گام به گام و بیشتر و بیشتر روشن میشود.

ابتدا، خروج تدریجی از سیستم پولی قبلی براساس هژمونی دلار آمریکا برنامه ریزی شده است. به عنوان مثال، در اینجا نقل قول محتاطانه ای از كلاوس شواب از كتاب Covid-19: The Great Reset  می آوریم: آیا گزینه های مناسبی وجود دارد؟ هژمونی مالی جهانی توسط ایالات متحده واقعاً ترسناک هست... اما این واقعیت نیز وجود دارد که بسیاری از کشورها دوست دارند سلطه جهانی دلار را به چالش کشند. [...] این "امتیاز ویژه" در کنار قدرت جهانی، با تصوری از ایالات متحده به عنوان یک شریک قابل اعتماد و نقش آن در عملکرد نهادهای چندجانبه، پیوندی ناگسستنی دارد."

یکی از همکاران کلاوس شواب مارک کارنی است که اکنون نماینده ویژه سازمان ملل در امور محیط زیست ومسائل آب و هوا است که در عین حال عضو هیئت مدیره ائتلاف برای سرمایه داری فراگیر میباشد. کارنی یک بانکدار است. او در سال 2019 در کنفرانس فدرال رزرو ایالات متحده در جکسون هول پیشنهاد جایگزینی دلار با ارز دیجیتال جدید را داد. همراه با کارنی، سایر بانکداران بزرگ غربی بر این باورند که ارز دیجیتال باید در سال های آینده جای دلار آمریکا را بگیرد.

دوم، انتظار می رود مرز بین بانک های مرکزی و وزارت دارایی محو شود. این تا حدی به این دلیل است که ارز دیجیتال جای پول عادی را خواهد گرفت. اگرچه امروزه چندین مدل برای انتشار و گردش ارز دیجیتال وجود دارد، اما بیشترین شانس برای اجرای عملی این گزینه آن مدلی است که در آن بانک مرکزی با افتتاح حساب برای همه اشخاص حقیقی و حقوقی و قرار دادن این ارز روی این حساب ها، ارز دیجیتال صادر می کند. در این طرح، بانک های تجاری چرخ پنجم موجود در سبد خرید هستند، آنها از نقش معمول واسطه بین بانک مرکزی و انبوه مشتریان نهایی محروم میگردند.

این طرح ممکن است منجر به تضعیف نقش وزارت دارایی (خزانه داری) شود. به عنوان مثال، در سال 2020، توزیع پول بین شهروندان ایالات متحده به میزان 1200 دلار به ازای هر نفر از جمعیت بزرگسال ( به اصطلاح "ریخته شده از آسمان با هلی کوپتر") پیش رفت. این پول توسط خزانه داری مرکزی چاپ و به عنوان وام به وزارت دارایی منتقل شد و آنها پول را بین شهروندان توزیع کردند. اگر اشخاص مستقیماً در بانک مرکزی حساب باز کنند، طرح توزیع "پول ریخته شده از آسمان" ساده می شود. وزارت دارایی به یک پیوند غیر ضروری بدل خواهد شد. به عنوان مثال، پروژه Great Reset (بازسازی بزرگ) نوید می دهد که "درآمد پایه بی قید و شرط" (BCD)  را برای همه برقرار نماید. در اصل، برای توزیع BDB ، شما می توانید بدون وزارت دارایی، با استفاده از بانک مرکزی و ارتباط مستقیم با حسابهای افراد آنرا اجرا نمائید.

سوم، برخی از موسسات مالی سنتی به تدریج نفوذ خود را از دست می دهند، برخی دیگر نفوذشان افزایش می یابد. بنابراین، موقعیت بانک های وال استریت، شهر لندن و بانک های پیشرو در قاره اروپا در حال تضعیف است. اما شرکت های بزرگ در بخش IT مواضع خود را به شدت تقویت کرده اند. بزرگترین و با نفوذترین بانک در وال استریت JPMorgan Chase & Co. ارزش بازار آن در ابتدای پاییز سال 2020 بالغ بر 292 میلیارد دلار بود و در اینجا همان رقم برای شرکت های پیشرو آمریکایی در بخش IT  وجود دارد: سیب - 1286 آمازون - 1233؛ Alphabet (پشت گوگل) – 919 و فیس بوک 584 در مقیاس میلیارد دلار بوده است. همانطور که مشاهده می کنید، شکاف بسیار زیاد است. سرمایه بازار شرکت های بیگ تک یا سلیکون والی رشد کرد و بانک های وال استریت با گسترش پاندمی سقوط کردند. حتی شرکت های فناوری آی تی چینی نیز از نظر سرمایه از بانک های وال استریت پیشی گرفته اند. بنابراین، سرمایه گروه علی بابا در ابتدای پاییز 545 میلیارد دلار و "ده سنتی" 510 میلیارد دلار بود.

بخش آی تی (Silicon Valley Corporation) موتور اصلی تغییر ساختار بزرگ است. به نظر می رسد که این کار به صورت موازی و همزمان در حال انجام است، مانند پروژه مشترک بانک های مرکزی و غول های فناوری اطلاعات، اما به احتمال زیاد بانک مرکزی در نهایت از این پروژه مشترک اخراج می شود. با این حال، غول های فناوری آی تی نیز در اینجا بیشترین بهره را نمی برند.

و در اینجا به قسمت آخر استدلال خود می رسم. چه کسی پشت غول های فناوری آی تی سیلیکون والی است؟ سوال ساده ای نیست. صورتهای مالی این شرکتها نسبتاً مبهم است؛ به نظر می رسد آنها صدها و هزاران سهامدار دارند. با این حال، دارایی های مالی "چهار نام بزرگ" برجسته هستند: گروه پیشتاز، وال استریت، FMR و بلک راک. من بارها در این باره نوشته ام، در اینجا فقط یادآور می شوم که همین منابع مالی در ردیف های اول لیست سهامداران بانک های وال استریت نیز قرار دارند. و از آنجا که بانک های وال استریت سهامداران سیستم خزانه داری فدرال ایالات متحده آمریکا هستند، می توان این "چهار" را سهامداران اصلی قلمداد کرد. فعلاً میتوان این چهار گروه سهامداران را حدس زد. من قبلاً در مورد این موضوع ملاحظاتی را بیان کردم.

تنظیم بازسازی بزرگ یا ری ست، مطابق با برنامه های این چهار گروه بزرگ در حال اجرا است. بررسی هائی که کرده ام نشان می دهد که در این امر نقش ویژه ای به موسسه مالی و خدماتی بلاک رک تعلق دارد. این موسسه مالی در سال 1988 توسط لری فینک ایجاد شد و در اصل زیرمجموعه Blackstone بود، یک صندوق سرمایه گذاری که توسط استفان شوارتزمن (همان لی مان برادرز سابق!) و وزیر بازرگانی سابق ایالات متحده پیتر جی پیترسون (رئیس شورای روابط خارجی تا زمان مرگ در سال 2007) تأسیس گردید.

در مارس 2020 ، بانک فدرال و خزانه داری آمریکا در ارتباط با "پاندمی" برنامه ای را برای کمک به اقتصاد و شهروندان آمریکا با اختصاص چندین تریلیون دلار اعلام کردند. در همان زمان، سازوکار جدیدی برای روابط بین خزانه داری مرکزی ایالات متحده، و دارائی ایجاد شد. برای تزریق مبالغ هنگفت پول به اقتصاد، بانک فدرال و خزانه داری توافق کردند که یک شرکت واسط ویژه (SPV) ایجاد کنند. خزانه داری موسس چنین شرکت هایی است و سرمایه مورد نیاز آنها را تامین میکند. به ازای هر دلار سرمایه SPV ، فدرال رزرو می تواند حداکثر 10 دلار وام بدهد. و شرکت های SPV با توجه به ایده های خود در مورد اولویت ها، ریسک ها، سودآوری و غیره پول را وارد اقتصاد می کنند و شگفت انگیزترین نکته: تصمیم بر این شد که BlackRock مدیریت شرکت های SPV را بر عهده گیرد.

بدین ترتیب سه پیروزی در آن واحد برای بلاک روک و خزانه داری فدرال بدست آمد که پس از آن، وزارت خزانه داری مسئولیت توزیع صحیح تریلیون های تخصیص یافته توسط خزانه داری فدرال را به عهده گرفت که در آن آخرین شركت كننده بیشترین مسئولیت را برای توزیع "صحیح" تریلیون های صادر شده توسط فدرال رزرو بر عهده دارد. بار مسئولیت از عهده فدرال رزرو و خزانه داری برداشته شده است. حتی کسی فکر می کرد که در سال 2020 ساختار مالی و پولی ایالات متحده اینچنین دچار تغییر گردد؟ موسسه مالی و حمایتی بلک راک در راس دنیای مالی آمریکا قرار گرفت و FRS به ضمیمه آن بدل گردید که کار آن تنها چاپ اسکناس از جنبه فنی قضیه است.

بلک راک بزرگترین شرکت هلدینگ مالی در این "چهار" غول میباشد: تحت مدیریت آن در ابتدای سال 2020 دارایی هایی به ارزش 7.43 تریلیون وجود داشت. رهبران BlackRock حتی قبل از "پاندمی" اظهاراتی را بیان کردند که درک آن دشوار بود. به عنوان مثال، در جلسه بانک های مرکزی در جکسون هول در آگوست 2019، آنها اصرار داشتند که "دیوار چین" بین سیاست های پولی و مالی باید شکسته شود. اکنون چنین تخریبی در حال وقوع است.

لاری فینک، مدیر ارشد اجرایی BlackRock گفت: "... ما در قله یک قالب بندی مجدد اساس مالی هستیم. BlackRock  مسئول این فرآیند خواهد بود. ارزش دارایی های موجود در جهان که بلک راک آن را پایدار می داند، امروز 17 تریلیون تخمین زده شده که بر مبنای دلار است. اما ممکن است طی پنج سال آینده به 120 تریلیون افزایش یابد. مدیران صندوق قول می دهند که مشتریان صندوق (که دارایی آنها تحت مدیریت مورد اعتماد بلاک روک میباشد) ظرف پنج سال بازسازی می شوند و سرمایه گذاری های "درست" انجام میگیرد. در نتیجه، دارایی مشتریان صندوق می تواند به 14-15 تریلیون برسد.

در ماه آوریل، من نوشتم بلاک راک، بزرگترین صندوق سرمایه گذاری در جهان، عملاً مبارزه با COVID-19  را رهبری می کند. اکنون، در اواخر سال 2020، در مبارزه با COVID-19 که به یک عملیات بازسازی جهانی طولانی مدت تبدیل شده است، می توانم بگویم صندوق سرمایه گذاری BlackRock در صف مقدم این بازسازی فراگیر قرار دارد.

والنتین کاتاسانف 25 دسامبر 2020

 

بلک‌راک (به انگلیسیBlackRockشرکت خدمات مالی آمریکایی است، که در زمینه سرمایه‌گذاری، مدیریت سرمایه‌گذاری، مدیریت ثروت و مدیریت دارایی فعالیت می‌کند و با دارایی تحت مدیریت ۷٫۴ تریلیون دلار، به‌عنوان بزرگترین شرکت مدیریت دارایی جهان شناخته می‌شود.[۱]

شرکت بلک‌راک در سال ۱۹۸۸ توسط لارنس فینک (رئیس هیئت مدیره فعلی) و با مشارکت رابرت کاپیتو و سوزان واگنر تأسیس شد و در سال‌های نخست به‌عنوان شرکت تابعه گروه بلک‌استون فعالیت نمود. دفتر مرکزی این شرکت در شهر نیویورک قرار دارد و بخشی از سهام آن در بازار بورس نیویورک معامله می‌شود. (نقل از ویکی پیدیا)

 

سرمایه‌گذاری فیدلیتی (به انگلیسیFidelity Investmentsشرکت خدمات مالی آمریکایی و چندملیتی است، که در زمینه ارائه خدمات مدیریت سرمایه‌گذاری، مدیریت صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک، مدیریت ثروت و خدمات بیمه عمر فعالیت می‌نماید.

شرکت سرمایه‌گذاری فیدلیتی در سال ۱۹۴۶ توسط ادوارد جانسون تأسیس شد و در حال حاضر با در اختیار داشتن بیش از ۲۰ میلیون سرمایه‌گذار، سرمایه تحت مدیریت آن بالغ بر ۴ تریلیون دلار برآورد می‌گردد.

دفتر مرکزی این شرکت در شهر بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا قرار دارد و دفاتر بین‌المللی آن، درشهرهای لندن، لوکزامبورگ سیتی، فرانکفورت، پاریس، توکیو، هنگ کنگ، بمبئی، سئول، سنگاپور و سیدنی مستقر می‌باشند. (نقل از ویکی پیدیا)

 


۰۴/۱۰/۱۳۹۹

سرمایه داری به اصطلاح فراگیر پروژه مشترک روتچیلدها و پاپ است.


 والنتین کاتاسانف 24 دسامبر 2020

اتحاد جهانی جدید

   بیایید مباحثه مان را در مورد سرمایه داری به اصطلاح فراگیر (سرمایه داری فراگیر) ادامه دهیم.

   تالیف این اصطلاح سرگرم کننده البته به کلاوس شواب تعلق ندارد؛ گرچه به لطف آخرین کتابش، وی به یکی از تبلیغ کنندگان اصلی " Perestroika-Reset بازسازی بزرگ" سرمایه داری بدل شده که قرار است به یک سیسم اجتماعی فراگیر تبدیل شود، سیستمی که در آن فقیر و غنی در کنار هم زندگی همزیستی داشته باشند.

   لین فارستر دو روتچیلد سهم عمده ای در رواج مفهوم سرمایه داری فراگیر دارد. این خانم همسر ایولین رابرت دو روتچیلد امروزه یکی از تأثیرگذارترین اعضای خانواده روتچیلد است. لین مدیر عامل شرکت خانواده روتچیلد، یعنی شرکت هلدینگ است که در آن با همسرش شریک می باشد. این شرکت سرمایه گذاری عمده ای در رسانه ها از جمله The Economist و همچنین در املاک و مستغلات، تجارت، مدیریت مالی، بنیادهای مالی مختلف، کشاورزی و تولید کالاهای مصرفی دارد. محدوده فعالیت های شرکت هولدینگ: آمریکا، انگلیس، اروپا، آفریقا و هندوستان می باشد.



   از سال 2018 ، رواج مفهوم سرمایه داری فراگیر اشکال سازمانی مشخصی به خود گرفته است. به ابتکار لین دو روتچیلد، سازمان غیرانتفاعی بین المللی ائتلاف برای سرمایه داری فراگیر (CIC) ایجاد شد. در وب سایت CIC می توانید بفهمید چه کسانی به این ائتلاف پیوسته اند: یونیلور، جانسون جانسون، نستله، پپسی، داو شیمی، دوپونت و غیره و همچنین بزرگترین شرکت های هلدینگ مالی جهان که در زمینه مدیریت مالی فعالیت می کنند: مشاوران جهانی وال استریت، بلک راُک، پیشتاز مدیریت مالی آموندی، شرودرز، بارینگ، جی پی مورگان و غیره.

   این اتحادیه جدید به مدت دو سال در حال آماده سازی برای گام بعدی بوده است و اکنون این گام برداشته شده: در 14 دسامبر سال 2020، در جلسه ای در نیویورک، اتحادیه فوق توافق نامه ای را با واتیکان در مورد تلاش های مشترک برای انتقال بشریت به مسیرهای مطلوب سرمایه داری فراگیر منعقد کرد. CIC  توافق نامه ای را برای ایجاد شورای سرمایه داری فراگیر با واتیکان (CICV) امضا کرده است. وب سایت CICV  نیز آماده شده که در آن میتوان متوجه شد 33 سازمان مالی مختلف در این مجموعه مشارکت دارند. این توافق نامه بین اتحاد برای سرمایه داری فراگیر و واتیکان قبلاً توسط برخی روزنامه نگاران به عنوان "اتحاد جهانی" ، "اتحاد مال پرستی و صلیب" لقب گرفته است.

   لین فورستر دو روتچیلد و پاپ فرانسیس حسن نیت نشان میدهند. سخنگوی روتچیلد میگوید: "ما در حال پاسخگویی به نگرانی پاپ فرانسیس برای ایجاد اقتصادی فراگیرتر هستیم که منافع سرمایه داری را به شکل عادلانه تری توزیع کند و به مردم اجازه دهد از تمام توان بالقوه خود برخوردار شوند." پاپ فرانسیس میگوید: "یک سیستم اقتصادی عادلانه، قابل اعتماد و قادر به حل جدی ترین مشکلات پیش روی بشریت و سیاره ما بسیار ضروری است. شما با جستجوی راه هایی برای تبدیل سرمایه داری به ابزاری فراگیرتر برای بهزیستی فرابشری، با چنین چالشی روبرو هستید."

   برخی از جزئیات فعالیت های ائتلاف و شورای جدید سرمایه داری فراگیر مشخص گردید. چهره های اصلی این شورا خانم روتچیلد و پاپ هستند. در کنار آنها رئیس بنیاد فورد: دارن واکر، رئیس بنیاد راکفلر: راجیوشاه و همچنین مدیران عامل شرکت های Visa ، Mastercard ، Bank of America ، British Petroleum  هستند. مارک کارنی، نماینده ویژه سازمان ملل در امور آب و هوا، نیز در میان افراد " خیلی نزدیک" قرار دارد. او آنقدر که بانکدار هست، به هیچ وجه متخصص امور محیط زیست نبوده. در سال 2000-2013 و در سال های 2013-2020 ریاست بانک کانادا را بر عهده داشت. رئیس بانک انگلیس بود و در سال 2019، در کنفرانس سالانه فدرال رزرو ایالات متحده در شهر جکسون هول آمریکا، با مشارکت روسای بانک های مرکزی کشورهای مختلف و روسای بخش های FRS – خزانه داری آمریکا-، مارک کارنی پیشنهاد داد که دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی با یک ارز دیجیتال جدید جایگزین شود.


   هیئت رئیسه رسمی این اتحادیه "متولیان" یا باصطلاح "حافظان" سرمایه داری گلوبال همراه با واتکان، از یک مجموعه 27 نفره از شخصیت های مهم تشکیل شده است. این مسئله همه آن چیزی است که مهم است و علاوه بر این: Oliver Bethe - رئیس هیئت مدیره Allianz SE؛ مارک بنیوف - رئیس، مدیر عامل و بنیانگذار Salesforce، ادوارد برین - رئیس اجرایی دوپونت؛ کنت فریزر رئیس و مدیر اجرایی شرکت Merck & Co.، در این مجموعه قرار دارند. برایان مونیهان - رئیس و مدیر عامل بانک آمریکا؛ دینا مولیگان - رئیس و مدیر عامل گاردین، ​​یک شرکت بیمه عمر آمریکایی؛ رونالد پی اوهنلی - رئیس و مدیرعامل شرکت وال استریت و دیگران نیز در ترکیب 27 نفره فوق قرار دارند.

  متولیان همچنین شامل تعدادی از افراد مسئول از سازمان های غیرتجاری هستند: آنجل گوریا - دبیرکل سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD). شارون بارو - دبیر کل اتحادیه صنفی بین المللی؛ فیونا ماو که خزانه دار در ایالت کالیفرنیا است. برخی از نمودار 27 برای ترکیب اعضاء اتحادیه یا " متولیان " معنائی عرفانی را در نظر میگیرند: در ساختار ماسون ها، پله 27 نمودار سر معبد میباشد.

   برآورد می شود مشاغل نمایندگی در گروه متولیان بیش از 10.5 تریلیون دلار آمریکا تحت مدیریت خود داشته باشند؛ شرکتهایی که سرمایه در گردش آنها بیش از 2.1 تریلیون دلار آمریکا و 200 میلیون کارمند در 163 کشور در موسسات آنها شاغل می باشند. برخی از کارشناسان، در مقایسه بین این اتحادیه جهانی و باشگاه بیلدربرگ از نظر شاخص های مالی، به این نتیجه می رسند که مورد اول از اهمیت بیشتری برخوردار است.

   سخنان پاپ در مورد پروژه سرمایه داری فراگیر در وب سایت CICV در تأثیرگذارترین رسانه ها با استقبال ویژه ای روبرو شده است: "یک سرمایه داری فراگیر که هیچکس را نادیده نمی گیرد، هیچ یک از خواهران و برادران ما را بیرون نمی اندازد، اقدامی نجیبانه است که شایسته تمام توجه و تلاش ماست".


   ایجاد "اتحاد جهانی" توسط دولت ها و پایتخت های مختلف به پرده دیگری برای پوشش انگیزه اصلی "بازسازی بزرگ" بدل شده است که تسلط فوقانی ترین ثروتمندان بر کره زمین را تأیید خواهد کرد. بیایید به اولین موفقیت غیرقابل انکار "اتحاد جهانی" توجه کنیم: در عرض چند ماه آنها موفق به پوشاندن ماسک بر چهره میلیاردها نفر شده اند، و ماسک گذاری را به عنوان نشانه ای از تسلیم اعلام نمودند. احال آنها خود می توانند ماسک اصلی را از چهره خود برداشته و به آن چه در نظر داشته و دارند، علناً عمل نمایند. بعداز آن بنظر میرسد که نقش واتیکان و پاپ بمثابه ریل حرکت، دیگر ضروری نخواهد بود!

   24 دسامبر 2020

   برگردان از:

    (این مقاله را میتوانید در فایل صوتی زیر مشاهده نمایید: Ротшильды и папа римский





سرمایه داری فراگیر به عنوان ایدئولوژی بازسازی بزرگ

 


والنتین کاتاسانف 21 دسامبر 2020

(بخش دوم)

متن صوتی این مقاله را میتوانید به زبان روسی از پرفسور کاتاسانف در این ویدئو بشنوید:

Инклюзивный капитализм как идеология Великой Перестройки

   آخرین برنامه های جهان در پشت صحنه برای بازسازی نظم جهانی، ارائه شده در قالب كتاب كلاوس شواب و تیری مالر كوید -19: بازسازی بزرگ، كه در مقاله قبلی در هشت ماده اصلی خلاصه كرده بودم، حال اجازه می خواهم این بحث را ادامه دهیم.

   یکی از مفاهیم کلیدی "پرسترویکای بزرگ" سرمایه داری فراگیر است، یا به زبان روسی، سرمایه داری "برای همگان"، "همه جانبه". در دهها سال کار در عرصه اقتصادی، با تعاریف وسیعی درباره سرمایه داری روبرو شده ام. اما "سرمایه داری فراگیر" یک موضوع کاملاً جدید است.

   ظاهرا، بحران مالی 2007-2009، سرانجام سردمداران پشت صحنه را متقاعد کرده که مدل موجود سیستم سرمایه داری جهانی از مفید بودن کاملاً دور افتاده است؛ منظور من از "سردمداران پشت صحنه" صاحبان پول (سهامداران اصلی خزانه داری ایالات متحده) هستند که تلاش می کنند تا ارباب جهان شوند.

   شواب هیچ تعریف روشنی از "سرمایه داری فراگیر" ندارد تا بطور مشخص در این باره و شمولیت عمومی آن بحث کند. شاید بگوید که این سرمایه داری بنحوی نمود جهانی بدون فقیر و مستمند خواهد بود. برخی خواهند گفت که در چنین الگویی همه درگیر فعالیت اقتصادی خواهند بود. عده ای ممکن است درباره همه جانبه بودن آن در برخورد با نسل های آینده صحبت کنند.

   با اینهمه، تمامی این گفته ها، تنها توصیفاتی کلامی خواهند بود. بعبارتی اگر مایل باشید باید گفت: دروغ و تبلیغاتی پوچ و ارزان! به عنوان مثال میتوان از کنفراسی در سطح بالا صحبت بمیان آورد که در ماه می 2014 در لندن برگزار گردید که با حضور مدیر اجرایی صندوق بین المللی پول كریستین لاگارد، اعلیحضرت شاهزاده چارلز، خانوم لین دو روتچیلد، رئیس جمهور سابق آمریكا بیل كلینتون، فیونا وولف عضو افتخاری لژ شهرداری لندن برگزار شد. لین دو روتچیلد آغازگر اصلی جلسه بود. چندی پیش از آن، او به طرح ایده سرمایه داری فراگیر رسیده بود (بنابراین پرفسور شواب مخترع این کلمه محسوب نمی شود!) سخنرانی کریستین لاگارد در آن جلسه خصوصاً جالب بود.

   ابتدا تأیید کرد که این ایده متعلق به خانم روتچیلد است: "همه ما اینجا هستیم تا درباره" سرمایه داری فراگیر "بحث کنیم ، ایده ای که باید ایده لین باشد!"

   ثانیاً ، لاگارد به مارکس رسید و نتیجه گرفت که از نظر وی، "سرمایه داری همه جانبه" عبارتی است حاوی مفاهیم ناسازگار: "ادغام رسمی کلمه" سرمایه داری" در قرن نوزدهم اتفاق می افتد. با انقلاب صنعتی، نظریه کارل مارکس به میان آمد که تمرکز خود را بر تملک ابزار تولید گذاشت و پیش بینی کرد سرمایه داری، با افراط و تفریط خود، بذر نابودی خویش را می کارد - انباشت سرمایه در دست عده زیادی، که بیشتر به دنبال جمع آوری سود هستند، منجر به درگیری های جدی و دوره ای می شود. بحرانهای ادواری. بنابراین آیا "سرمایه داری فراگیر" یک اکسی مورون یا پدیده متضاد فی نفسه هست؟ "

   از نظر مارکس البته، سرمایه داری "فراگیر" نیست؛ بلکه برعکس، "انحصاری" است. این سرمایه داری افراد "زائد" را از تولید اجتماعی بیرون می راند و آنها را در فقر و بدبختی رها می کند. میلیون ها انسان را از هر نوع زندگی اجتماعی کنار می گذارد. مارکس این را قانون کلی انباشت سرمایه داری خواند: در جریان توسعه سرمایه داری، دو قطبی اقتصادی-اجتماعی اتفاق می افتد. در یک قطب - تعداد انگشت شماری از ثروتمندان و فوق ثروتمندان، و در قسمت دیگر- بخش اعظم جامعه به شکل فقرا و مستمندان.

   خوب، کریستین لاگارد و پرنس چارلز و لیدی لین دو روتچیلد همه در مورد محق بودن مارکس اتفاق نظر داشتند. با این حال، نظریه او درباره سرمایه داری که 150-200 سال پیش وجود داشته و متعاقباً سرمایه انحصاری شکل گرفته، حال میگویند که باید به سرمایه داری فراگیر تبدیل شود.

   هفت سال از نشست لندن می گذرد. آیا سرمایه داری جهانی حتی کمی فراگیرتر شده است؟ نه طبق قانون کلی انباشت سرمایه که مارکس توضیح میدهد: ثروتمندان ثروتمندتر می شوند، فقرا فقیرتر. در ژانویه سال 2020، در آستانه پنجاهمین نشست در داووس، سازمان غیردولتی آکسفام گزارشی درباره توزیع ثروت در جهان منتشر کرد. براساس این گزارش، ثروت 2153 میلیاردر از مجموع توانائی 60 درصد جمعیت جهان فراتر رفته است.

   اگر گفته شواب در مورد مدل "جدید" سرمایه داری را تحلیل کنیم، در نهایت همه اینها به پیشنهادی مبنی بر کنارگذاشتن اصل به حداکثر رساندن سود خلاصه می شود. آنها می گویند تجارت باید درک کند که دوره رشد سرمایه به پایان رسیده است؛ متوسط ​​سود در بسیاری از صنایع و بسیاری از بازارها به صفررسیده. اتفاقاً جورج سوروس حدود بیست سال پیش به شوخی گفت: "موسیقی تمام شد، اما آنها هنوز می رقصند." و بهتر است کارل مارکس را بیاد بیاوریم، که یک و نیم قرن پیش قانون تمایل به کاهش نرخ سود را تنظیم کرد و گفت که در نتیجه رشد ساختار فنی سرمایه (جابجایی نیروی کار توسط ماشین آلات)، نرخ سود ممکن است به صفر برسد.

   بنابراین، شواب، به دنبال مادام لین دو روتچیلد، تصمیم گرفت با اعلام "سرمایه داری فراگیر" آن را نجات دهد. ابتدائاً سود باید هدف و معیار اصلی موفقیت در تجارت باشد. دوم اینکه، شرکت ها باید با کاهش قیمت ها و ریشه کن کردن تدریجی فقر و فلاکت، مصرف کنندگان را در خود جای دهند. ثالثاً، باید این عادت دنبال کردن سود را کنار بگذارند.

   بگذارید این ادعاهای پوچ و مزخرف را رها کنیم. سرمایه داری فراگیر بدنام، پرده ساتر برنامه های نخبگان جهانی در راه رسیدن به آینده است که می توان آن را پس از سرمایه داری، یک فئودالیسم نوین و یک سیستم جدید برده  داری نامید. مدعیان مالکیت بر جهان آماده اند سودجویان را کنار بگذارند، اما تحت هیچ شرایطی قدرت را رها نخواهند کرد. پرسترویکای بزرگ برای حفظ و تقویت چنین قدرتی است که برنامه ریزی گردید.

   صاحبان پول قصد دارند سرمایه خود را به امکانی برای سلطه مطلق جهانی بدل کنند.

    21 دسامبر 2020


    بخش اول این مقاله را میتوانید در آدرس زیر مطالعه نمائید: 

    کووید-١٩، آغاز نوسازی بزرگ



This page is powered by Blogger. Isn't yours?