کلَ‌گپ

۰۴/۱۰/۱۳۹۹

سرمایه داری فراگیر به عنوان ایدئولوژی بازسازی بزرگ

 


والنتین کاتاسانف 21 دسامبر 2020

(بخش دوم)

متن صوتی این مقاله را میتوانید به زبان روسی از پرفسور کاتاسانف در این ویدئو بشنوید:

Инклюзивный капитализм как идеология Великой Перестройки

   آخرین برنامه های جهان در پشت صحنه برای بازسازی نظم جهانی، ارائه شده در قالب كتاب كلاوس شواب و تیری مالر كوید -19: بازسازی بزرگ، كه در مقاله قبلی در هشت ماده اصلی خلاصه كرده بودم، حال اجازه می خواهم این بحث را ادامه دهیم.

   یکی از مفاهیم کلیدی "پرسترویکای بزرگ" سرمایه داری فراگیر است، یا به زبان روسی، سرمایه داری "برای همگان"، "همه جانبه". در دهها سال کار در عرصه اقتصادی، با تعاریف وسیعی درباره سرمایه داری روبرو شده ام. اما "سرمایه داری فراگیر" یک موضوع کاملاً جدید است.

   ظاهرا، بحران مالی 2007-2009، سرانجام سردمداران پشت صحنه را متقاعد کرده که مدل موجود سیستم سرمایه داری جهانی از مفید بودن کاملاً دور افتاده است؛ منظور من از "سردمداران پشت صحنه" صاحبان پول (سهامداران اصلی خزانه داری ایالات متحده) هستند که تلاش می کنند تا ارباب جهان شوند.

   شواب هیچ تعریف روشنی از "سرمایه داری فراگیر" ندارد تا بطور مشخص در این باره و شمولیت عمومی آن بحث کند. شاید بگوید که این سرمایه داری بنحوی نمود جهانی بدون فقیر و مستمند خواهد بود. برخی خواهند گفت که در چنین الگویی همه درگیر فعالیت اقتصادی خواهند بود. عده ای ممکن است درباره همه جانبه بودن آن در برخورد با نسل های آینده صحبت کنند.

   با اینهمه، تمامی این گفته ها، تنها توصیفاتی کلامی خواهند بود. بعبارتی اگر مایل باشید باید گفت: دروغ و تبلیغاتی پوچ و ارزان! به عنوان مثال میتوان از کنفراسی در سطح بالا صحبت بمیان آورد که در ماه می 2014 در لندن برگزار گردید که با حضور مدیر اجرایی صندوق بین المللی پول كریستین لاگارد، اعلیحضرت شاهزاده چارلز، خانوم لین دو روتچیلد، رئیس جمهور سابق آمریكا بیل كلینتون، فیونا وولف عضو افتخاری لژ شهرداری لندن برگزار شد. لین دو روتچیلد آغازگر اصلی جلسه بود. چندی پیش از آن، او به طرح ایده سرمایه داری فراگیر رسیده بود (بنابراین پرفسور شواب مخترع این کلمه محسوب نمی شود!) سخنرانی کریستین لاگارد در آن جلسه خصوصاً جالب بود.

   ابتدا تأیید کرد که این ایده متعلق به خانم روتچیلد است: "همه ما اینجا هستیم تا درباره" سرمایه داری فراگیر "بحث کنیم ، ایده ای که باید ایده لین باشد!"

   ثانیاً ، لاگارد به مارکس رسید و نتیجه گرفت که از نظر وی، "سرمایه داری همه جانبه" عبارتی است حاوی مفاهیم ناسازگار: "ادغام رسمی کلمه" سرمایه داری" در قرن نوزدهم اتفاق می افتد. با انقلاب صنعتی، نظریه کارل مارکس به میان آمد که تمرکز خود را بر تملک ابزار تولید گذاشت و پیش بینی کرد سرمایه داری، با افراط و تفریط خود، بذر نابودی خویش را می کارد - انباشت سرمایه در دست عده زیادی، که بیشتر به دنبال جمع آوری سود هستند، منجر به درگیری های جدی و دوره ای می شود. بحرانهای ادواری. بنابراین آیا "سرمایه داری فراگیر" یک اکسی مورون یا پدیده متضاد فی نفسه هست؟ "

   از نظر مارکس البته، سرمایه داری "فراگیر" نیست؛ بلکه برعکس، "انحصاری" است. این سرمایه داری افراد "زائد" را از تولید اجتماعی بیرون می راند و آنها را در فقر و بدبختی رها می کند. میلیون ها انسان را از هر نوع زندگی اجتماعی کنار می گذارد. مارکس این را قانون کلی انباشت سرمایه داری خواند: در جریان توسعه سرمایه داری، دو قطبی اقتصادی-اجتماعی اتفاق می افتد. در یک قطب - تعداد انگشت شماری از ثروتمندان و فوق ثروتمندان، و در قسمت دیگر- بخش اعظم جامعه به شکل فقرا و مستمندان.

   خوب، کریستین لاگارد و پرنس چارلز و لیدی لین دو روتچیلد همه در مورد محق بودن مارکس اتفاق نظر داشتند. با این حال، نظریه او درباره سرمایه داری که 150-200 سال پیش وجود داشته و متعاقباً سرمایه انحصاری شکل گرفته، حال میگویند که باید به سرمایه داری فراگیر تبدیل شود.

   هفت سال از نشست لندن می گذرد. آیا سرمایه داری جهانی حتی کمی فراگیرتر شده است؟ نه طبق قانون کلی انباشت سرمایه که مارکس توضیح میدهد: ثروتمندان ثروتمندتر می شوند، فقرا فقیرتر. در ژانویه سال 2020، در آستانه پنجاهمین نشست در داووس، سازمان غیردولتی آکسفام گزارشی درباره توزیع ثروت در جهان منتشر کرد. براساس این گزارش، ثروت 2153 میلیاردر از مجموع توانائی 60 درصد جمعیت جهان فراتر رفته است.

   اگر گفته شواب در مورد مدل "جدید" سرمایه داری را تحلیل کنیم، در نهایت همه اینها به پیشنهادی مبنی بر کنارگذاشتن اصل به حداکثر رساندن سود خلاصه می شود. آنها می گویند تجارت باید درک کند که دوره رشد سرمایه به پایان رسیده است؛ متوسط ​​سود در بسیاری از صنایع و بسیاری از بازارها به صفررسیده. اتفاقاً جورج سوروس حدود بیست سال پیش به شوخی گفت: "موسیقی تمام شد، اما آنها هنوز می رقصند." و بهتر است کارل مارکس را بیاد بیاوریم، که یک و نیم قرن پیش قانون تمایل به کاهش نرخ سود را تنظیم کرد و گفت که در نتیجه رشد ساختار فنی سرمایه (جابجایی نیروی کار توسط ماشین آلات)، نرخ سود ممکن است به صفر برسد.

   بنابراین، شواب، به دنبال مادام لین دو روتچیلد، تصمیم گرفت با اعلام "سرمایه داری فراگیر" آن را نجات دهد. ابتدائاً سود باید هدف و معیار اصلی موفقیت در تجارت باشد. دوم اینکه، شرکت ها باید با کاهش قیمت ها و ریشه کن کردن تدریجی فقر و فلاکت، مصرف کنندگان را در خود جای دهند. ثالثاً، باید این عادت دنبال کردن سود را کنار بگذارند.

   بگذارید این ادعاهای پوچ و مزخرف را رها کنیم. سرمایه داری فراگیر بدنام، پرده ساتر برنامه های نخبگان جهانی در راه رسیدن به آینده است که می توان آن را پس از سرمایه داری، یک فئودالیسم نوین و یک سیستم جدید برده  داری نامید. مدعیان مالکیت بر جهان آماده اند سودجویان را کنار بگذارند، اما تحت هیچ شرایطی قدرت را رها نخواهند کرد. پرسترویکای بزرگ برای حفظ و تقویت چنین قدرتی است که برنامه ریزی گردید.

   صاحبان پول قصد دارند سرمایه خود را به امکانی برای سلطه مطلق جهانی بدل کنند.

    21 دسامبر 2020


    بخش اول این مقاله را میتوانید در آدرس زیر مطالعه نمائید: 

    کووید-١٩، آغاز نوسازی بزرگ



This page is powered by Blogger. Isn't yours?