کلَگپ | ||
۰۵/۰۶/۱۳۸۵اعلام جرم علیه جمهوری اسلامی! از دوستی شنیدم که انگار وبلاگ خالواش هم به لیست فیلترینگ دولت ایران افزوده شده. طبیعی است که دولت ایران و دستاندرکاران مخابرات و آن بخشی از ساختار امنیتی ایران که وبلاگ خالواش رو فیلتر کرده، مجرم هستند و من – اگرچه صدایم تنها در همین وبلاگ منعکس میشود – علیه آنها اعلام جرم میکنم. سایتهای زیادی هستند که در پی گسترش فیلترینگ به راه حل دورزدن فیلترها و پیداکردن راههائی برای دستیابی به سایتها روی آورده و این دور تسلسل بیپایان را مداوماً تکرار میکنند. دستگاه حکومت در ایران و دستاندرکاران آن در ساختار دولت و قدرت و غیره، حتی اگر خود را صاحبان بیچون و چرای فکر و روح و جان و تمامی اجزاء زندگی روزمره مردم در ایران هم بدانند – که طبعاً فاقد کمترین وجهه حقوقی و اخلاقی و انسانی و خود نقض آشکار حقوق بشر هست – با این وضع حق ندارند حقوق شهروندان دیگر کشورها را نیز زیرپا بگذارند. من بطور مشخص شهروندی از کشور هلند هستم و دولت ایران را ناقض حق شهروندی خود میدانم. اگر من وبلاگم را به فارسی می نویسم و اگر خواهان این هستم که وبلاگم در ایران خوانده شود، خواستهام ناشی از حقوقی است که در جامعه جهانی و بطور مشخص در جامعه هلند مورد تأیید و حمایت است. دولت ایران به ناحق و مثلاً بنام مردم ایران وبلاگها و سایتهای فارسی زبان را مسدود میکند. عدم دسترسی خوانندگان وبلاگها و سایتهای فارسی زبان که در خارج از ایران تهیه و منتشر میشوند، جرمی است که دولت جمهوری اسلامی علیه شهروندان دیگر کشورها مرتکب میشود. شاید در وهله اول این تصور به ذهن برسد که این کار درست مثل جلوگیری از برپاکردن آنتنهای بشقابی و از این قبیل هست. اما، دولت ایران نمیتواند و حق ندارد روی امواجی که در فضا پخش میشود، پارازیت بگذارد. همین که دستور میدهد آنتنهای جمعآوری شوند – اگرچه با صراحت تمام ناقض حقوق شهروندی مردم ایران هست – اما، کارش بهرحال قابل قیاس با فیلترینگ نیست. چرا که جمعآوری کامپیوترها از خانههاست که با این امر قابل قیاس میشود. اگرچه کار ایرانیان جویای اخبار و اطلاعات و غیره در دور زدن فیلترینگ قابل درک هست، اما مسیر درستی برای مقابله با پیشروی دستگاه حکومتی ایران در امور شخصی و حقوق شهروندی مردم نیست. دفاع از حق مردم در استفاده از دستآوردهای تکنولوژیک، دسترسی بدون سانسور به اطلاعات و غیره، داشتن رادیو و تلوزیونی که انعکاس مستقیم زندگی و امورات فرهنگی جامعه بوده و در راستای منافع مردم حرکت نماید، داشتن ساختار مدیریتی که نه بمثابه نیرویی برای تقابل با مردم که برای مردم و در خدمت برطرف کردن معضلات زندگی روزمره و چشماندازهای مناسباتی معقول برای آنان باشد، حقی است که میباید راههای دفاع و تأکید و پافشاری روی آن را پیدا کرده و بدانها پای فشرد. متاسفانه سابقه بسیار مضحک بازمانده از دوران حکومت مطلقه و افسارگسیخته شاه ایران در رویآوردن مردم به منابع خبری بیرون از مرزهای ایران، چنان فرهنگ غلطی را در جامعه جا انداخته که مردم انگار رادیو تلوزیون در ایران را بعنوان یک ساختار بیگانه تصور کرده و بجای آن انواع رادیوها و تلوزیونها و اخیراً سایتهای ایرانی در خارج از کشور را بمثابه منابع خبری و اطلاعاتی خود می فهمند. در چنین روندی کمترین ضرری که متوجه جامعه هست آنست که مردم حقوق شهروندی خود را فدای دستیابی کوتاه مدت و یا روزمره برخی اخبار و اطلاعات میکنند که متاسفانه متاثر از نقش خاصی که رسانهها در جهان امروز کسب کردهاند، عمدتاً در راستا و جهات معینی سوق داده میشوند. رادیو بی.بی.سی. بعنوان مثال چنان نقشی در جامعه ما بازی کرده و میکند که حتی اتهام اینکه نقش رهبری فکری و ذهنی تحولات ماههای قبل و بعداز انقلاب را بعهده داشته، کم و بیش میتواند قابل تعمق باشد. چنین نقشی آنقدر پیش رفته که حتی بسیاری از ایرانیان خارج از کشور نیز کمابیش خود را به چنین منابع خبری و اطلاعاتی متصل میکنند. شکی نیست که نوشتههای که در این وبلاگ منعکس میشده، صرفاً واکنشی بوده که نسبت به برخی قضایای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در رابطه با جامعه ایرانیان به ذهنم میرسید و یا برخی دلمشغولیهایی که میتواند یک فرد ایرانیالاصل در جوامع غربی داشته باشد و یا آخرالامر برخی روندهای ذهنی که میتوان برای هر کسی اتفاق بیافتد و متاثر از آن برخی موضوعات را نیز صرفاً برای همفکری و یا همگامی و همراهی با دیگران طرح نمود. اما، برخی افراد فاقد کمترین درکی از حقوق شهروندی مردم ایران و یا فارسیزبانان در سایر کشورها، براحتی نامی را در یک لیست قرار داده و جلوی طرح نظرات را میگیرند. بعبارتی دیگر اگر فردی در ایران چیزی مینویسد و وی را به بازخواست و سوال و جواب میکشانند، در اینجا امثال ما را بدون اینکه حتی مورد سوال قرار دهند، از گردونه خارج میکنند. و این، نهایت بلاهتی است که متاسفانه گریبانگیر مردم سرزمین ایران شده. خلاصه کلام اینکه از روزی که این موضوع رو شنیدهام، کمترین رغبتی برایم نمانده که حتی همین نوشتن هرازگاهی در وبلاگ را هم ادامه دهم. امیدوارم امکانی در جهان یافت شود که بتوان از دستاندرکاران دستگاه امنیتی و مخابراتی و اینترنتی و امثالهم در جمهوری اسلامی بدانجا شکایت برد. |
een plaats voor mijn gedachten en ideeën! جائی برای انعکاس افکار و ایده هایم! نوشتههای قبلی:
پیوندها:
خالواش - وبلاگی موازی زمزمههایی روی کاغذ ترجمه بنیاد کریشنامورتی - در آمریکا گشتها *تماس بایگانی:
|