کلَ‌گپ

۰۸/۱۰/۱۳۹۹

توطئه آشکار: نیروهای پنهان و پشت صحنه دست به حمله زده اند!

 

بخش پنجم

https://www.youtube.com/watch?v=OJ-KEG6H9Zc

   در 24 دسامبر سال 2020،  پروفسور والنتین یوریویچ کاتاسونف در کانال یوتیوب ROY TV  ظاهر شد و به سوالات ولادیمیر خومیاکوف پاسخ داد. این شماره به مجمع جهانی اقتصاد که به زودی در داووس برگزار میشود، اختصاص داشت كه در آن كلاوس شواب ، بنیانگذار و رئیس دائمی مجمع، کتاب خود: "Сovid-19: The Great Restart"  را ارائه خواهد كرد.

   رویدادهای کنونی را حال میتوان "توطئه آشکار" نامید؛ عبارتی کاملاً عجیب، اکسی مورون – یک تناقض مشخص – جالب توجه هست که اتفاق جالبی در هفته گذشته افتاده است: کتاب توطئه باز ازHG Wells  در مسکو منتشر شد که در سال 1928 نوشته شده است. من مقدمه کوتاهی بر روی این کتاب نوشتم، و در آنجا این سوال را طرح کرده ام: چرا H. Wells چنین عبارتی عجیب را انتخاب کرده؟ عامل آن شاید تکاندهنده بودنش باشد؟ شاید نویسنده خواسته تیتر کتاب را بمثابه یک شوخی قلمداد کند؟ اما اکنون ، در سال 2020 ، آنچه اتفاق می افتد دقیقاً یک توطئه آشکار است. این توطئه ای بود که از نظر جامعه جهانی مخفی نگه داشته می شد؛ اما لحظه ای از زمان فرا رسید که آنها تصمیم گرفتند همه کارت ها قابل فاش شدن را رو کنند؛ و در این لحظه بود که توطئه علنی شد.

   بیش از 90 سال از انتشار اولیه کتاب گذشته و سرانجام آنچه ولز درباره آن نوشت واقعاً تحقق یافت. در این کتاب، بازسازی وسیع، نویسندگان استدلال می کنند که مدل تاکنونی سرمایه داری منسوخ شده است و همچنین غیرقابل استفاده. کارل مارکس قبلاً در این باره توضیح داده بود. و بعد، ناگهان در غرب بطور وسیع و جمعی در این باره صحبت می کنند. گفته می شود، سرمایه داری دوام زیادی نخواهد داشت و باید فوراً اصلاح شود. مقدمات این اصلاحات برای مدت زمان طولانی انجام شده است؛ برای من حتی از اینکه از چه چیزی باید آغاز کرد، دشوار است. شما نمی توانید به عمق آن وارد شوید. اما کتاب K. Schwab "چهارمین انقلاب صنعتی" را به خاطر بسپارید. این کتاب در سال 2016 نوشته و منتشر شده است و در مجمع جهانی اقتصاد (World Economic Forum) در سال 2017 در داووس مورد بحث قرار گرفت. در حال حاضر ایده دیگری مطرح میشود؛ این کتابها ایده  The Great Reset پیش بینی میکردند. آن زمان غیرممکن بود که همه چیز را به نام مناسب خود صدا کنیم. و امروز این امکان پذیر شده است. زیرا، به طور مجازی، وقتی پاندمی COVID-19 آغاز شد، افرادی که کل این اطلاعات و روانشناسی جمعی را سازماندهی می کردند، نمی دانستند که نتیجه عملیات ویژه جهانی آنها چه خواهد بود.

   آنها روی میلیاردها انسان روی زمین نقاب زدند و قانع شده اند که اکنون لحظه مناسب فرارسیده است و آنها می توانند ماسک خود را کنار بزنند. حال همه چیز روشن است: این یک توطئه آشکار است. کماکان میتوان با آرامش تمام درباره کووید – 19 و اثرات و جنبه های مختلف پزشکی بحث کرد. اما چطور شد که در اواخر دهه اول قرن اخیر یعنی در سالهای 2000 تا 2010 یعنی در آن دورانی که قضیه آنفلوآنزای خوکی مطرح بود، چنین سخت گیری ها و قضیه استفاده از ماسک و غیره برای میلیاردها انسان به میان نیامد؟ چرا در آن زمان پاندمی اعلام نکردند، علیرغم اینکه تعداد افراد مبتلا و مرگ و میر بیشتری در میان بود؟ نیروهای پشت صحنه در آن زمان برای چنین تغییرات جهانی هنوز آمادگی کافی نداشتند. موقعیت استراتژیکی آنان قوی نبود و روسای کشورها را در انقیاد خود نداشتند تا در زمان لازم با آنها همگام و پیش برنده نیات آنان گشته و با آنان همگام گردند.

   قابل فهم هست که نیروهای پنهان بنگاه های مالی جهان، خیلی بیشتر از یک دهه روی این پروژه کار کرده اند؛ حالا به زمانی رسیده اند که به هیچ وجه دست از تعطیل عمومی گذران اقتصادی بر نداشته و آنرا کماکان دنبال خواهند کرد. کلاووس شواب در کتاب خود به صراحت توضیح میدهد که امر بازسازی عمومی قادر نخواهد بود بسرعت دنبال شود؛ بنابراین نمی توان به پایان "لاک داوون" رسید از ادامه آن دست برداشت؛ چرا که اصلاح مجدد سیستم جهانی در چنین حالتی غیرممکن است. صحبت دیگر بر سر سرمایه داری نیست.

   حال همه درباره سرمایه داری فراگیر صحبت می کنند. این مفهوم اکنون رایج شده است. آنها تأکید می کنند که سرمایه داری فراگیر یک سرمایه داری نو است. نوع قدیمی سرمایه داری واقعاً انحصاری و یک جانبه بود. یعنی مردم از روند تولید (در نمودی از بیکارشدن)، از ثروت ملی، از زندگی اجتماعی و دست آوردهای عمومی، و بطور کلی از جهان کنار گذاشته میشدند. همه چیز به یک گروه انحصاری از سرمایه مالی تعلق داشت؛ بنابراین اصطلاح سرمایه داری انحصاری آنچه را که طی سالها و دهه ها در اروپا دیده ایم، به خوبی توصیف می کند. آنها اکنون تصمیم دارند تا همه ما را یکصد و هشتاد درجه بچرخانند!

   فراگیر - یعنی جذب کننده. این استدلال چیزی شبیه به این است که شرکت ها باید "مراقب" همه باشند، شرکت ها باید شغل برای همه فراهم کنند، شرکت ها باید قیمت هایی را تعیین کنند که برای خریداران مقرون به صرفه باشد و به طور کلی، شرکت های فعلی باید ساختاری اساسی ایجاد کنند زیرا تاکنون منافع سهامداران را تأمین می کردند و حال باید به همه خدمت کنند: کارمندان، مصرف کنندگان، پیمانکاران، مشتریان و دولت ها را.

   به هر حال، در مورد دولتها شرکتها باید شامل آنها شوند. باید حالتی از جذبه را تداعی کنند؛ آنهم در مفهومی از خصوصی سازی آنها. آنها تا کنون خیلی از همه این وجوه دور افتاده اند. کلاوس شواب می گوید: "بله ، من می فهمم که 300 سال تحت سرمایه داری صرفاً دنبال سود بودیم. باید خودمان را بشکنیم. باید مجبور شویم، متقاعد شویم که سود خود را کنار بگذاریم." این دیگر قطعاً سرمایه داری نیست؛ اما آنها درک می کنند که قدرت بالاتر از سود است. و آنها نمی خواهند از قدرت جدا شوند و این برای تقویت قدرت است که آنها می خواهند کل این تنظیم مجدد جهانی را سازمان دهند. ما در مورد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک عبارت جالب داشتیم: آنها می گویند که "حزب و نخبگان دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قدرت را به سرمایه تبدیل کردند". حال آنها می خواهند سرمایه را به قدرت تبدیل کنند. بالاترین ارزش، بالاترین هدف کل جهان در پشت صحنه قدرت است که باید برای همیشه تضمین شود.

   نکته اصلی این است که ما در برابر کسانی که از قدرت خود به ضرر ما استفاده می کنند سر تعظیم فرود آوریم. و متأسفانه مردم به سختی به آن گردن مینهند. کتاب شواب و به طور کلی ایده های او، به طور غیرمنتظره ای در برخی کشورها با واکنش منفی روبرو شد. اگرچه بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس، این ایده را پذیرفت و یا جو بایدن، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده كه گفت او با نظرات كلاوس شواب هم راه است؛ اما ترودو، نخست وزیر كانادا كه با اشتیاق به مخاطبان چند میلیون نفری این ایده ها را توضیح داده بود، وضعیتی بغرنج تر پیدا کرد. واکنش ها نشان از عکس العمل هایی منفی بود.

   مردم بطور علنی شروع به اعتراض کردند تا جائی که به بحرانی جدی فراروئید. در طی دو تا سه روز حدود هشتاد هزار امضاء با درخواست منع تبلیغ نظرات شواب جمع شد. در واقع، اگرچه سکوت برقرار هست اما نه به این دلیل که روی نظریه تغییر بزرگ بنیادین کار صورت نمی گیرد، و یا اینکه با افرادی روبرو هستیم که فاقد خلاقیت هستند و یا هر چیز دیگری...

   در کنفرانس مطبوعاتی که توسط پوتین برگزار شد، این موضوع به هیچ وجه مورد بحث قرار نگرفت. هیچ یک از حضار در این زمینه سوالی از وی نپرسیدند. و به نظر می رسید رئیس جمهور که مسئول و ضامن حفظ حاکمیت ملی در روسیه است، خود نیز این سوال را مطرح نکرد. سوالاتی در مورد قیمت ها، وضعیت ارزی، تغذیه عمومی و غیره اگرچه مهم هستند اما همه اینها پرده ساتری است که نگاه و نظر و حواس بیش از نود درصد بینندگان و شنوندگان بمثابه مخاطبان واقعی را منحرف نماید.

   نیروهای پشت صحنه عجله دارند. آنها از هر راه و برنامه ای استفاده می کنند: از بحث درباره کووید – 19 تا دیدار پاپ فرانسیس با خانوم لیندا روتچلید در نیویورک. پاپ می گوید: باید سرمایه داری را شکوه دیگری بخشید. در واقع، توده های میلیونی در اطراف او وجود دارند. در همین راستا هست که روتچلیدها توافق نامه ای را با پاپ تنظیم و منعقد می کنند و بنیادی در این زمینه برپا میدارند که بتواند از نفوذ خود در برابر باشگاه بیلدربرگ پیشی گیرد. آنها برای پیش برد کارهای خود به پاپ بعنوان یک عامل اضافی نیاز دارند. گام بزرگ بعدی، ژانویه 2021 هست. چون کلاوس شواب  قول آن را داده تا بطور مستقیم در اجلاس داووس دربار کتاب و به طور کلی، شعار داووس 21 را بمثابه بازسازی بزرگ مورد بحث قرار دهد. اما، از آنجائی که هنوز موضوعی مثل کووید 19 مطرح هست، آنها تصمیم گرفته اند مباحث را بصورت یک اجلاس آنلاین و مجازی دنبال نمایند و بصورت مستقیم و آفلاین در ماه می در سنگاپور گرد هم آیند. و من فکر می کنم با تصمیماتی سخت و جدی روبرو خواهیم بود. سعی خواهیم کرد در ماه ژانویه در این مورد بیشتر بحث کنیم. دیگر هیچ چیز پنهانی درباره تصمیمات آنها وجود ندارد.

   والنتین کاتاسانف

 


This page is powered by Blogger. Isn't yours?