کلَ‌گپ

۱۰/۰۸/۱۳۸۴

اولین عشق، اولین بوسه!

بعداز مدتها امروز سر شام رفتم سراغ یه سری از این کانال‌ای روسی. یه شویی رو نشون میداد که در اون بعضی از شرکت‌کنندگان در مورد تجارب خودشون در زندگی و یا خاطره‌ای چیزی تعریف میکردند. نوبت رسید به خانومی که همراه دخترش در این شو شرکت کرده بود. مجری گفت که ایشون با یاد اولین بوسه و اولین عشقی که در قلبش احساس کرده بود، شعری ساخته و بعدها آهنگی نیز و حال، پس از گذشت سی سال از آن روز میخواد این شعر و آواز رو برامون اجرا کنه.

این خانوم با گیتاری در دست به صحنه اومد و قضیه رو اینطور تعریف کرد که: "یه زمانی بخاطر وضعیت شغلی پدرم که نظامی بود، در شهر آلماآتا پایتخت جمهوری قزاقستان کنونی زندگی می کردیم. در اونجا دوست پسر یکی از دوستانم بهمراه یکی از دوستاش که از مسکو اومده بود، ما رو برای خوردن بستنی و گشتی زدن در شهر دعوت کرد. آشنائی من و دوستی که از مسکو اومده بود، در همان روز کلید خورد. حدود سه هفته‌ای که اونجا بود، بیشتر روزها همدیگه رو میدیدیم. یه روز مونده به برگشت وی به مسکو، منو برای گردشی در یکی از پارک‌های جنگلی دعوت کرد. با هم ساعتی در این پارک بودیم و در اونجا، وی بدون اینکه هیچ حرفی هم بین ما بعنوان عشق و عاشقی و دوست داشتن و خلاصه از این حرفها پیش بیاد، یه لحظه روبروم وایستاد و لبهاش رو به لبهام نزدیک کرد و ... درست همان لحظه بود که در قلبم احساس میکردم، من چقدر منتظر این لحظه بودم و خودم خبر نداشتم! بالاخره آن بوسه، که بدون هیچ حرف و صحبتی اضافه یکی دو بار دیگه تکرار شد و بالاخره از هم جدا شدیم، چنان اثری در قلب و جانم گذاشت که همان شب، این شعری رو که الان برای شما می خونم رو سرودم..."

مجری ازش پرسید:" تا حالا این شعر رو واسه کسی خوندی؟"

وی گفت: این شعر و این آهنگ رو تنها در خلوت خودم خوندم و نواخته‌ام. حتی دخترم که با من اومده نیز از اینکه میخوام این شعر رو بخونم خبر نداشت. فقط شما بودین – منظورش مجری بود – که میدونستین من چی میخوام بخونم."

این آواز که تاکید ویژه‌ای داشت از مزه اولین عشق و اولین بوسه، چنان ملودی دلنشینی داشت و چنان صمیمانه و با تمام وجود خوانده شد که از جوان و پیر مات و مبهوت مانده و به این هنرنمائی نگاه میکردند.

بعداز اینکه این صحنه رو دیدم، حیفم اومد این حادثه رو در اینجا منعکس نکنم. راستش عشق چه در لحظه بروزش و چه در اثراتی که در قلب و جان آدمی میذاره، میتونه همیشه زمینه ساز بهترین احساس و شور خاصی در قلب و جان انسان باشه...

خلاصه من هم یه خورده زور زدم و بالاخره اولین عشقم یادم اومد! البته اولین بوسه رو من سالها بعداز اولین عشق چشیدم که بقول داستین هافمن در فیلم:" مردی در باران " یا " مرد بارانی " بود که در رابطه با مزه بوسه گفته بود:" شور بود!"


This page is powered by Blogger. Isn't yours?