کلَ‌گپ

۱۱/۰۳/۱۳۸۵

احزاب رسانه ای!

مارک روته بعنوان رهبر حزب لیبرال هلند انتخاب شد.

نمایش انتخاباتی حزب لیبرال چند هفته‌ای است که عملاً بخش معینی از مباحث سیاسی رادیو و تلوزیون هلند رو به خودش اختصاص داد. حرکت نمایشی این حزب همان مسیر عمومی را طی کرده که در سالهای اخیر بمثابه سیاست - رسانه - افکار عمومی بیشترین نقش را در بازیهای سیاسی به خودش اختصاص داده. چنین نمایشاتی که بعیان شیوه مورد علاقه جامعه آمریکا هست، آرام آرام، جای خودش را در میان مبارزات سیاسی جامعه اروپائی باز میکند. احزاب سیاسی که معمولاً در فرآیند معینی رهبران خود را بر میگزیدند و مبنای حرکت خود را بر دفاع از برنامه‌های مورد نظر خود برای جامعه‌ای مفروض در نظر میگرفتند، حال انتخاب رهبران خود را نیز به وسیله‌ای نمایشی تبدیل کرده و به تاثیرگذاری غیرمستقیم روی افکار عمومی روی آورده‌اند.

شکی نیست نمایش مقابله جناح‌های مختلف درون حزبی نشانه‌هایی از نیروهائی دارد که پشت هرکدام از این افراد قرار گرفته‌اند. " واوتر باوس " رهبر حزب کارگران هلند در واکنشی نسبت به پیروزی " مارک روته " جوان بر خانم " ریتا فردونک "، زنی که نمایش مضحکی از مشت‌های آهنین مارگرت تاچر رو در شمایلی از وقاحت نشان میداد، یادآور شد که: مبارزات انتخاباتی برای رهبری حزب لیبرال بخوبی نشان میدهد چه درگیری سنگینی در این حزب و مدافعین پشت سر هرکدام در جریان بوده. اگرچه بنظر نمی رسد با انتخاب مارک روته، تغییر خاصی در سیاست حزب لیبرال بوجود آید. این حزب حتی تحت رهبری مارک نیز کماکان مدافع کلان سرمایه داران و حقوق‌بگیران ارشد جامعه باقی خواهد ماند.

نمایش اخیر انتخاباتی برای حزب لیبرال از دو زاویه مختلف یک عمل مثبت بوده. آنها که در انتخابات شهرداری‌ها در چندماه قبل شکست سنگینی را همراه دولت ائتلافی آقای " بالکننده " متحمل شده و حتی رهبر مغرور و بسیار صریح خود آقای " آرتسن " را مجبور به استعفا کرده بودند، با نمایش فوق نه تنها حزب را بمثابه یک جریان فعال و زنده اجتماعی و درس‌گیرنده از رأی عمومی جامعه نمایش دادند، بلکه همزمان توانستند تریبونی برای خود ایجاد نمایند که ساعات متمادی موضوع بحث محافل و مجامع و خانه‌های مردم گردند. آنها درست در بطن چنین نمایشی، نمایش دیگری را نیز وارد کردند که در عین تاثیرات متناقضی که از خود بجای گذارد، اما در راستای عمومی مطرح شدن این حزب در افکار عمومی نقش بسیار مهمی ایفا کرد. قضیه " آیان هرشی علی " برای خانم " ریتا فردونک " همچون شمشیری دو لبه بوده که از یک سو تلاش نمود نمایش یک سیاستمدار فاقد قلب و صرفاً مدافع قوانین را دنبال نماید و از سوی دیگر، با مقابله‌ای که احزاب دیگر همراه با مخالفین درون حزب لیبرال، سمفونی بسیار دردناکی را برایش رقم زدند. اگر حزب لیبرال بجای رأی‌گیری از اعضاء خود قادر بود آراء مردم را مبنای انتخاب رهبری خود قرار دهد، شاید خانم فردونک میتوانست آراء بسیاری از مردم عادی شهر و روستا را بخود اختصاص دهد که متاثر از چندین و چند سال تبلیغ و تحریک مداوم آنها علیه خارجیان - حتی کسانی که مدارج بالائی را همچون نمایندگی مجلس طی کرده‌اند - بعنوان کسانی که مبنای حرکت شان بر دروغ و ریا استوار هست، بخود جلب کند.

با همه این قضایا میتوان براحتی شاهد بود که چگونه دست‌اندرکاران پشت‌پرده حزب، از تئوریسین‌ها تا حامیان سرمایه‌دار آنها در اشکال مختلف و با صراحتی بی‌نظیر از آن دسته سیاستمداران حمایت می کردند که بطور مشخص مدافع همان سیاستی باشند که منافع آنها را تعقیب میکند.

بقول یکی از کسانی که به مقاله‌ای در ارتباط با پیروزی " مارک روته " واکنش نشان داده بود:" تمام ساعات طلائی که این حزب با فضاسازی از بودجه عمومی کشور بنفع حزب خود ربوده، آیا احزاب دیگر را به صرافت خواهد انداخت که در این زمانه، مبارزه سیاسی فعالیتی تجاری است و کسب آراء مردم بدون حضور رسانه‌ها ناممکن! پس بهتر است از همین امروز احزاب طرح نمایشاتی را از اختلافات درون حزبی تدارک ببینند که به کمک آنها و با استفاده از هیجانات خبری وارد خانه‌های مردم شده و به این صورت امکانی مجانی برای تبلیغ خود بدست آورند."

با اینهمه انتخاب مارک روته بنحوی از انحاء تأیید سیاستی است که بیشتر سمت و سوی طرح خواسته‌های اجتماعی را دارد تا بتواند در مقابله با احزاب چپ و میانه نیروهای بیشتری را به سوی حزب خود جذب کرده و از سیاست پوپولیستی چند ساله گذشته که بعداز مطرح شدن " پیم فورتان " بعنوان یک بیماری مسری تمامی احزاب را به سوی خود کشیده بود، فاصله گیرد و بیش از آنکه به شعارهای عامه‌پسند و تحریک کننده علیه خارجیان و غیره روی آورد، قادر باشد جاذبه‌هائی فراهم نماید تا آراء طبقات فرودست را به سوی خود جلب نموده و یا حداقل از پولاریزه شدن بیشتر جامعه خودداری نماید.


This page is powered by Blogger. Isn't yours?