کلَ‌گپ

۲۴/۰۳/۱۳۸۵

زرافشان، تکذیب میشود!؟

جداً کار برخی از این شرکت‌کنندگان نشست لندن خیلی ضایع شده! اینها جدای از اینکه تجمع تعدادی افراد را بمثابه تجمع نظرات و گرایشات مختلف سیاسی معرفی میکنند، بلکه در عین زمان وقتی دارند با افتخار تمام و در راستای مقبولیت و محبوبیت کاری که دارند انجام میدن، از نامه تأیید حتی زندانیان سیاسی ایران – که اتفاقاً در لحظه کنونی در زندان هم هستند - نیز بهره میگیرند، حال با شدت و حدت و با چهره‌ای برافروخته افتاده‌اند به جان همه و تکذیبیه ارسالی از طرف آقای زرافشان را ساخته‌گی و واکنش داراب زند را به این و آن نسبت می دهند. اینها حتی به این سؤال ساده هم نمی رسند که: اگه قراره تکذیبیه ساخته دم و دستگاه بقول آقای " حبیب تبریزییان ": «دیس اینفورمیشن» وزارت اطلاعات نامیده بشه، چطور ارسال اولیه پیام مسیر و راستای بی عیب و نقصی داشته؟!

البته من بحث رو از این زاویه نگاه نمی کنم که یک نشست – و نه یک عمل سیاسی، که "صحبت" در مورد اعمال سیاسی فرق بسیار بزرگی دارد با عمل سیاسی. برای روشن‌تر شدن باید بگویم: تظاهرات ۲۲ خرداد در میدان هفت تیر، یک عمل سیاسی بود، چه آنرا بعنوان یک مسیر غلط برای رسیدن به یک هدف درست بدانیم یا انتخاب روشی درست؛ اما نشست لندن یک عمل سیاسی نیست بلکه مباحثه و تلاشی است برای یافتن راه حلی برای عمل سیاسی. البته با این خطای فاحش و بنیادین که فکر میکنند بی‌عملی و یا بی‌تاثیر بودن فرامین باصطلاح احزاب سیاسی ساکن خارج در میان مردم آن سرزمین، ناشی از صحبت‌نکردن درباره راه‌کارها، عدم وجود کشش و نزدیکی نسبت به هم و از این قبیل اراجیف است! – باری یک نشست، فی‌نفسه نمی تواند و نباید با نوع پیام‌های تأیید یا تکذیب سنجیده شود. یک نشست را میتوان با بررسی ضرورت‌ها، سمت و سوی اهداف آن، علل و انگیزه‌های آشکار و پنهان کشش جریان‌های درگیر در نشست نسبت به آن و آخرالامر شاید میزان تأثیرگذار بودن آن روی روندهای حقیقی و عملی در زندگی مردمی مفروض، مورد تحلیل و تفسیر قرار داد. نه اینکه مثلاً آقای زرافشان، یا آقای امیر انتظام یا حتی شخص شخیص جرج بوش و بلر و این و آن آنرا تأیید کرده یا نه. با تمام احترامی که میتوان برای آقای زرافشان قائل بود، اما میتوان در مورد ساختار نگاه و نظر ایشان و برداشت‌ها و غیره مطرح‌شده از سوی ایشان، زاویه‌های معینی داشت و البته ذره‌ای هم از علاقه و احترام خود نسبت به وی کم نکرد و نقش بی‌بدیل ایشان در حمایت قلبی و حقوقی از روشن‌شدن عوامل و دست‌اندرکاران قتل‌های زنجیره‌ای، تا حد تحمل سالیانی دراز زندان را فراموش نمود.

متاسفانه در روزهای اخیر و بدنبال نشست " تاریخی " – ما خفه شدیم از دست این نشست‌ها و اقدام‌های تاریخی این گنده‌گوهای سیاست‌زده که هر کاری میکنند، همان را تاریخی معرفی میکنند! – از هر گوشه و کنار هوراکشان این نشست به میدان آمده و هی مقاله و نوشته پشت نوشته ارائه دادند که انگار در آنجا کوهی بزرگ را از برابر تحولات ضرور برای جامعه ایران برداشتند و حالاست که مردم خوش خوشان بسوی سعادت و نیک‌بختی سمت بگیرند. فعلاً تا آنجائی که من از مباحثات این نشست فهمیدم و خوانده‌ام، این نشست خود را برای نشست‌های بیشتری آماده میکند و شکل‌دادن یک جمع بعنوان مسئول هماهنگی در واقع در تلاش هست تا زمینه‌ساز مجموعه جدیدتری باشد و بعدش هم احتمالاً رو به سوی پایتخت‌های دیگر دارند و بهرحال امیدوارم به آرزوی قلبی‌شان که همانا یک نشستی هم در تهران هست، برسند!

بهرحال وارد شدن به این بحث برای من از این زاویه مطرح بوده که هنوز تکذیبیه آقای زرافشان مطرح نشده، سریعاً دست به قلم برده و چنان به نفی و رد این تکذیبیه برآمده‌اند که یادشان رفته " تأییدیه " ایشان هم از همان مجرا و از همان آدرسی آمده که ایشان امروز بدان تردید میکنند!

در نوشته‌های آقای تبریزیان و دوشکی، اینطور قلمداد میشود که انگار به اصل این تکذیبیه‌ها میتوان تردید کرد. خب، حال به ما بگویید ما چطور میتوانیم حتی با سعه صدر نسبت به استدلال شما، " تأییدیه " آنان را پذیرا باشیم؟ این دوستان یادشان رفته که این خودشان بودند با علَم کردن تأیید و تکذیب، خواستند برای نشست نامتجانس خودشان اعتبار و آبرو بتراشند.

در وجه دیگری از این نشست، تلاش عظیمی میشود که افراد شرکت‌کننده را در واقع جریان سیاسی نامگذاری کنند. این تلاش به نظر من دو وجه مختلف را دنبال میکند: اولاً برای نشست فراهم‌کننده آبرو و حیثیت می شود؛ ثانیاً انعکاس اینکه مثلاً هشتاد نفر در جائی قرار گرفته و در مورد فلان و بهمان مسئله صحبت کرده‌اند، حتی با عادی‌ترین مباحث چندین ساعته‌ای که در پالتاک صورت میگیرد، قابل مقایسه نیست. چرا که در پالتاک حداقل افرادی که شرکت میکنند، مقید به برنامه خاصی برای دعوت و تمامی قضایائی نیستند که معمولاً چنین نشست‌هایی با آن درگیر هستند. ضمناً در مباحثات یا اجلاس‌های مجازی، اگر کسی حرفهای گویندگان را قبول نداشته باشد، میتواند با زدن دگمه‌ای او را ساکت کند! کاری که در اجلاس‌هایی مثل چنین نشستی امکان‌پذیر نیست.

بهرحال از این جنبه که افراد شرکت‌کننده در نشست فوق میزان تحرک سیاسی و اجتماعی بسیار محدودی دارند و شاید بزرگترین کار زندگی‌شان همانی است که در این نشست، نشسته‌اند آنگاه میتوان براحتی متوجه شد که اصرار برای بزرگ‌نمائی افراد شرکت‌کننده در آن جمع برای چیست. متاسفانه در این مدت بیش از اینکه گزارشی مشخص از حرفهایی که در آنجا رد و بدل شده، مسیر انتخاب افرادی که برای آن دم و دستگاه – یا حتی چگونه‌گی دستچین کردن افراد از درون گرایشات سیاسی مختلف برای نشست برلین – ما با هیچ نشانه مشخص و روشنی روبرو نیستیم.

آرزوی قلبی من این است که برخی از افرادی که کم و بیش از نزدیک میشناسم و منجمله آنها آقای جمشید طاهری‌پور از این فریبی که دچارش شده و یا حتی کرده‌اند دست شسته و خودش را در چنین قمار غریبی از توهم گرفتار نسازد. و صد البته امیدوارم ایشان حداقل مدافع این نکته باشند که نمیتوان با تأیید و تکذیب کردنهای مکرر و اتفاقاً بهره گیری افراد معینی بعنوان گویندگان آن جمع، تا جائی پیش بروند که انگار دارند به انگار وجود " زرافشان " میرسند، و نه انعکاس یک مشت کلمه روی کاغذ!

جنبش سیاسی و اجتماعی در جوامع مختلف و منجمله در ایران در حقیقت امر نمیتواند به این گونه سروصداهای ناروشن، دسیسه‌کارانه متصل بوده و ارتباطی با آن داشته باشد. قلب تپنده‌ای که بتواند نجات جان بیمار جوامعی مثل ایران را نجات دهد، بیش از هرچیز به همان ارگانیسمی تکیه کرده و توجه میکند که شریان‌هایش را درون آن جای داده. من فکر میکنم امثال زرافشان‌ها درون آن شریانها شناخته‌شده‌تر از آن هستند که بازیگری‌های اطلاعاتی‌ها و یا مشتاقان هویت سازی های جعلی بتوانند با داد و فریاد ساده خود، آنرا نفی کنند؛ چنان جایگاهی بهرحال برای امثال طاهری‌پور کم و بیش گوشه چشمی دارد، دریغ از غلطیدن در چنان بازی غریبی.


This page is powered by Blogger. Isn't yours?