کلَ‌گپ

۲۲/۰۳/۱۳۸۵

نمایش مظلومیت، تا کی؟

قرار اینطوری است که امروز زنان در اعتراض به نفس قوانین جمهوری اسلامی تجمع اعتراضی داشته باشد تا صدای اعتراض خود را بتواند به گوش سایرین برساند. در طی هفته‌های اخیر بدون استثناء تمامی سایت‌های اینترنتی مربوط به گروه‌های سیاسی چپ و راست و هر گرایشی که به خود نسبت می دهند، مبلغ این تظاهرات بوده و بنحوی حمایت و تأیید خود از این حرکت را اعلام کرده‌اند. اینجا و آنجا اثر و نشانه‌ای نیز دیده میشود که قصد جلب توجه برخی رسانه‌های خبری جهانی و یا احزاب و شخصیت‌های سیاسی اروپائی و آمریکایی به این حرکت را داشته‌اند.

و اما این حرکت، شعاری که برای خود و پیش روی خود قرار داده و کنه درک از چنین روشی برای تغییرات اجتماعی و فرهنگی و آخرالامر دستیابی به مناسباتی انسانی در جامعه، کماکان موضوعی است که انگار امری فرعی است و از آنجائی که مظلومان در سیستم تفکر ما به بخشی از تابوهای ذهنی ما تبدیل میشوند، لذا کمتر سخن و اشاره‌ای می بینم که به چنین روشی، به چنان اهدافی پرداخته و رفتارهای متناسب و ریشه‌دار و ریشه‌ساز مدنی را پیشنهاد کند.

وقتی صحنه را پیش روی خودم مجسم میکنم، می بینم عده‌ای از زنان جامعه ما – معمولاً در فقدان افرادی که از نظر حقوقی و اجتماعی دارای مقام و موقعیتی نیز هستند – در میان و اطراف میدان هفت‌تیر جمع شده و شاید چندین برابر آنها نیروهای پلیس ضد شورش؟! که واقعاً انتخاب رنگ لباس آنها شاهکاری است متناسب با نقش اجتماعی‌شان، یعنی رنگ لجنی برای نقش لجنی‌شان! در محل جمع شده و تعداد بیشتری نیز در شکل و شمایل دوگانه‌ای از تمایل به شرکت و حمایت و نمایش ظاهری تماشاچی و در این میان اصرار برخی از افراد، بمثابه سازمان‌دهندگان این تجمع برای غیرسیاسی جلوه دادن این حرکت و ... شاید ساعتی دور هم باشند، شاید برای حکومت و دولتی که شلوغی و هرج و مرج و بحران مانند ودیعه آسمانی جلوه میکند و زمینه مناسبی است برای گسترش لمپنیسم مورد علاقه‌اش، حتی چنددقیقه هم یه قرن باشد و به سرعت وارد کارزار شده و خلاصه بگیر و بزن و تحقیر و توهین و ... آخرالامر یک صفحه دیگر به یک مجموعه تکراری اضافه میشود که: تظاهرات مسالمت‌آمیز زنان در تهران به سرکوب کشیده شده و برگی دیگر بر مجموعه بی‌پایان رفتارهای بربرمنشانه جمهوری اسلامی با دستان یک مشت موجود دفرمه و لمپن در لباس لجنی افزوده میشود.

این تصویر در خوش‌خیم‌ترین شکل خود شاید بعداز ساعتی یا ساعاتی پایان یابد. هستند و بوده‌اند و خیلی هم راحت گفته شده و میشود و شاید همین حرف و طرح من برای موضوع نیز در همین راستا تلقی شود که میگویم: این راه درست نیست، بی معنی و غلط است. اما یکی میخواهد بگوید که روندها را بگذارید برود به طرف روالی خودبخودی، و یا دیگری بگوید که کار شما مانعی میشود از کار فلان و بهمان فرد یا جریان که ترجیح میدهد اصلاح مناسبات جامعه را در نفوذ و کسب جایگاه در مجموعه قدرت و یا شاید راههای دیگری هم مطرح باشد. اما من به صراحت میگویم: این راه غلط است و برپایه نگرش بسیار سطحی از تحول ذهنی و اجتماعی در جامعه بشری دنبال میشود و آخرالامر تابعی شده از همان داستان بی‌پایان نمایش تظلم‌خواهی و دراز کردن دست گدایی برای کمک به مظلومان جامعه.

منظور من این نیست که فکر کنیم هرگاه حرکتی یکصدهزار نفری باشد، پس درست هست و برای اینکار شما بروید و اول یکصدهزار نفر را آگاه کنید و بعد بهشان آنقدر شجاعت تزریق کنید که به خیابان آمدن را مساوی با کندن کوه نفهمند و حتی آنرا امری خوشآیند و در خدمت شور اجتماعی و روزی و گردشی در شهر و تفریح در نظر بگیرند. این کار هم در کشور گل و بلبل امکان‌پذیر نیست. من حتی به صراحت هم میگویم اصلاً ضروری هم نیست. منظور من این نیست که تظاهرات آنی خوبی است که مثلاً تظاهرات ضد جنگ در آمریکا دنبال میشود که آنقدر هم تفریحی دنبال میشود که یکی دوتا ستاره سینما هم می آید و برایمان سخنان خوب ضد جنگ میگوید و بعد میرود در فیلم‌هایی با سناریوهای خادم به ساخت و ساز فرهنگی برای بقاء فرهنگ جنگ و ستیز بازی میکند؛ آنها هم بیشتر جنبه‌های نمایشی دارند و بطور کلی باید بپذیریم که مبنا اندیشه رهبری و مدیریت در جهان و ساختارهای آن است که باید بطور بنیادین تغییر کنند و تا زمانی که چنین ساختارهائی حضور دارند و تا زمانی که ما فقط محدود به حرکت در چنان ساختارها و شرکت در نمایشات بی معنی انتخابات بلندگوهایی تحت عنوان دولتمردان مستقل هستیم، باید بدانیم که جهان و درهایش بر همان پاشنه‌ای می چرخد که تا کنون چرخیده.

تظاهرات خیابانی در واقع فقط یک هدف میتواند داشته باشد و آنهم هدف تبلیغی و بس. درست مثل کاری که یک تابلوی نئون، یا یک " بیلبرد " در یک جاده اتوبانی انجام میدهد. پیام معینی را به ذهن انسانها می فرستد اما برای عواقب این پیام کار اصلی در جای دیگری است که صورت میگیرد. شما وقتی میگویید: بیایید فلان کالا را بخرید، پیشاپیش زمینه‌های لازم را هم برای تولید و هم برای توزیع و هم برای تضمین‌های لازم برای تاثیرات به موقع و کسب جایگاه مناسب برای آن کالا، باید سازماندهی کنید. کارهایی از این دست، شبیه کاری است که یک زمانی در بی تجربه‌ترین شکل فعالیت سیاسی یعنی پخش تراکت در دوران حرکت‌های اعتراضی دوران روی کار بودن رژیم پهلوی بوده. ما آنرا پخش میکردیم و در عمل چنان سریع و چنان مخفی که حتی قادر نبودیم خودمان را هم یک لحظه درون جمعیت مجسم کنیم چه رسد به گیرندگان تراکت و تاثیرات آنی و آتی آن و یا تصور و تلقی خاصی در مورد اینکه: خب، اگه همه اینها با نظر تو موافق باشند، بعد چه خواهد شد؟ این بعد را ما نمی فهمیدیم و هنوز هم فهمیده نمیشود و فقط این جنبه نمایشی کار در دست نسلها مدام جابجا میشود.

تغییر ذهنیت مدیریتی، ساختار مدیریتی و کشاندن جامعه و انسانها به احساس مسئولیت اجتماعی در قبال امور مدیریتی چه در شکل آنی و چه در مضمون گسترده و آینده‌نگرانه آن کار و اندیشه و احساس مسئولیت دیگری را برای انسان رقم میزند.

برای من هورا کشیدن‌های احزاب سیاسی – خیلی برایم سخت و سنگین هست که درهم برهمی و مشغولیات عده‌ای را در خارج از کشور، احزاب سیاسی بنامم. این احساس من بیش از اینکه کم ارزش قلمداد کردن آنان باشد، متاسفانه انعکاس واقعیتی است از آنچه جاری است – باری، این هورا کشیدن‌ها را من نهایت فرصت‌طلبی آنها می فهمم. شاید به جرئت میتوانم بگویم بخش بزرگی از دست‌اندرکاران و اطرافیان افرادی که خود را اندیشه‌ورز فعالیت سیاسی می نامند، در چنان جامعه‌ای در چنین حرکتی شرکت نمی کردند. اما، در اینجا و از اینجا مدام لغت غیرمسئولانه " حمایت " را برای آنها پاس میدهند. بدون اینکه به این احساس مسئولیت شخصی و اجتماعی خود توجه کنند که: بی‌توجهی و عدم تلاش برای نشان‌دادن چگونه‌گی شکل‌دهی ساختارهای مدیریتی و نقد ساختارهای موجود و نیرو و مصالح آن، کاری است که علی‌الاصول احزاب سیاسی می باید بدان بپردازند. آنها با دامن‌زدن به یک شور کاذب، بیشتر دنبال موادی میگردند که شعارهای بی‌پایه سالیان طولانی حضور سترون خود را توجیه کنند. آنها، میخواهند مدام در بین ترازوی سرکوب‌گر نشان دادن حکومت ایران از یک سو، مبارز نشان‌دادن خود از سوی دیگر تنها دنبال مفری بگردند که همین چهره را نمایان سازد. در واقع آنها مدام در فکر کارنامه اعمال خود در برابر نکیر و منکر تاریخ‌اند و نه عمل مشخص و بهسازی زندگی روزمره و تغییر به مفهوم مسئولانه، خردمندانه و حتی محدود در یک واحد انسانی.

سوق‌دادن نیروهای مثلاً مبارز ولیکن بی توجه به مصالح اصلی برای یک تحول اجتماعی درست، جز به هدردادن نیرو، جز دامن‌زدن بیشتر به فرهنگ مظلوم‌نمایی و جز تلاش برای چیزی که ریشه در فرهنگ عقب‌مانده و باز مانده از شیعه‌گری در ایران دارد، هیچ حاصل و باری به بار نمی آورد. هیچ تصور روشنی از ماحصل چنین حرکت نمادین اعتراضی نیست که: خب، در چه مکانیسم روشن و مشخصی است که حرکت شما، به قانون و نفی جنبه‌های ضد بشری قوانین کنونی خواهد شد؟ آخر یکبار هم که شده بیایید و توضیح دهید که این مکانیسم شما، چقدرش از منطق و محاسبه درست بهره مند هست و چقدرش را به هوا و باری به هر روی سپرده‌اید؟ آنگاه و بعداز چند روز باز هم فریاد وامصیبتا، این دستگیر شده، آن یکی ضربه خورده، آن خانوم را بهش بی‌احترامی کردند، آن پاسدار خیلی حیوان بود، آن دیگری عین مزدوران هست ... آخه مگه میشه با نمایش بربریت جنگل ساختار حکومت ایران، آنرا به یک پارک زیبا و منظم و مفرح تبدیل نمود که انسان‌ها از گردش در آن احساس دلپذیری بدست آورند؟

امیدوارم که تجمع اعتراضی امروز بدون برخوردهای خشن مأموران علیه زنان و دختران و یا مردان افرادی همراه باشد که به حمایت از این حرکت جمع شده‌اند. تصور ضربات باطومی که آنها بر جانهای خود پذیرا میشوند، دردی را در تمام عضلاتم می دواند، آخ چقدر دلم میخواهد این انسانهای خوب، این عزیزان‌مان بی جهت و بدون هیچگونه چشم‌اندازی تن‌های گرامی خودشان را در برابر دندان‌های کفتارگونه این موجودات دفرمه ساختار سرکوب حکومت ایران قرار ندهند.


This page is powered by Blogger. Isn't yours?