کلَ‌گپ

۲۱/۱۱/۱۳۸۳

نهم فوریه

از وضع آرش سیگارچی چه خبر؟

دیروز بعداز خواندن پیامی که یکی از دوستان برایم در بخش نظرخواهی گذاشته بود، میخواستم در رابطه با ناروشن‌ماندن وضع آرش سیگارچی و کماکان در زندان‌ماندنش، چیزی بنویسم. خب، اینو میذارم برای بعداظهر. در این پست تنها اشاره‌ای می کنم به یکی دوتا خبری که امروز خوانده‌ام:

اولی مربوط هست به خبری که هاشمی رفسنجانی در دیدار با اعضای صنفی نانوایان گفته که مسئولیت ریاست جمهوری رو برای اشخاص دیگری میذاره. بگذریم از اینهمه دریده‌گی و وقاحت ایشان که هیچگاه سخنانش بعداز قضیه ترور ناروشن اوایل انقلاب نسبت به جانش یادم نمیره. وی در اولین سخنرانی‌اش بعداز قضیه، اعلام کرده بود که این کار کار گروه‌های چریکی و بنوعی در رابطه با چریک‌های فدائی بوده. بعدها معلوم شد تروریست‌های مورد نظر از گروه باصطلاح فرقان بوده که ابتدا باهاش در برخی زمینه‌ها مذاکراتی انجام داده و بعدش احیاناً خواستند ترورش کنند...

از سوی دیگر انگار ریاست جمهوری تیول شخصی ایشان هست که حالا لطف کرده و میخوان اونو در اختیار سایرین بذارن.

اما نکته اصلی که توجه‌ام رو جلب کرده – بدون اینکه خواسته باشم نقش و تاثیر انسان‌های زحمت‌کشی رو که به نانوائی اشتغال دارن، بی اهمیت جلوه بدم – اینکه ندیده‌ایم شخصیت‌های اجتماعی، متفکرین، جامعه‌شناسان و یا حتی هنرمندان آمده باشند نزد ایشان و خواهان پذیرش دعوت برای قبول ریاست جمهوری شوند. این هم از شاهکارهای جامعه ماست طبعا!؟

نکته دیگه خبری بود در مورد هیئت داوران بخش جنبی فستیوال فجر که انگار از طرف دستگاه قضائی هستند. جل‌الخالق!؟ دستگاه قضائی دیگه آنقدر امین و کارشناس شده که حالا در زمینه مسابقات سینمائی هم نقش ایفا می کنه؟ نکنه داوران مسابقات ورزشی هم از طرف دادگستری – چه اسم بی مسمائی! – یا دادگاه انقلاب تعیین میشه؟!

حتماً در پی قضاوت در مورد یه فیلم، مجرمینی هم تعیین شده و هنرپیشه نقش منفی رو به اعدام بصورت بامبلو بامبو – حتماً داستانش رو شنیده اید! همانی که خامنه ای یه سفری هم به آفریقا رفته بود و قضیه قضاوت در مورد جانشان مطرح شده بود و ایشان در برابر اعدام و یا بامبلو بامبو، با خودش فکر کرده بود، بامبلو بامبو بهرحال یه مفری هست! غافل از موضوعیت بامبلو بامبو! – محکوم میکنند؟! و یا هنرپیشه زن فیلم‌ها رو به سنگسار...

خبر سوم هم مربوط بود به یکی از گفته‌های خاتمی که انگار گفته: من بعداز پایان ریاست جمهوری میخواهم در راستای گفتگوی فرهنگ‌ها و حقوق انسانی فعالیت کنم...

راستش ایشان حق دارن. اینگونه مسائل موضوعاتی عملی نیستند و بیشتر به مباحثه‌های توی حوزه شباهت دارن. انگار مسئولیت اجرائی نمی باید همین قضایا رو در سطح جامعه جا می انداخت و ازش دفاع میکرد! چندین سال پیشتر زمانی که اصلاح‌طلبی جامعه ایران – که خود نمودی بود در خسته شدن جامعه از همه قواعد قرون وسطائی که از مغزهای معیوب و بیمار یه عده موجود عجیب و غریب سر میزد – با اداها و برخی آماده‌گی های اصلاح‌طلبان یکی گرفته میشد، یکی از دوستان که آن‌زمان مدافع سرسخت شنیدن حرف و حدیث اصلاح‌طلبان – و نه خواسته‌های اصلاح‌طلبانه جامعه – بود، ازم خواسته بود تا به حرف و حدیث ایشان توجه بیشتری نشان دهم. من آنموقع و طبعاً بدون شنیدن حتی یک کلمه از این افراد نخواستم خودم رو مضحکه کرده و از سر ساده لوحی برعلیه این افراد حرفی زده باشم، اما تنها نکته ای که به ذهنم رسید همانی بود که امروز در یادداشتی از عبدالقادر بلوچ هم دیدم؛ یادداشتی که وی در رابطه با خلع لباس اشکوری مطرح کرده. من آن زمان هم به آن دوستم گفتم: اگر خاتمی انسان روشنفکری است، اولین اقدام عملی‌اش تنها می‌تواند این باشد که عبا و عمامه رو در بیاره. من البته با لباس مسئله ندارم. اما با افرادی که میخواهند با لباس‌هاشان ایده‌های توی ذهن خودشان را نمایندگی کنند – یا با ریش، سبیل، شندر پندر پوشی و بطور کلی تمامی نمادها و نمودهای ظاهری و بیرونی شان، حتی با موی دم اسبی راه انداختن و ادای درویشی در آوردن – طبیعی است که مشکل داشته باشم. کمترین تاثیرش در ذهنم، احساس تاسف از اینهمه حماقت است. اما، برای آنانی که دنبال کون چنین افرادی می دوند، دیگه هیچ حرفی نمیشه زد.

بیاد حرف برادر بزرگم می افتم که روزی در حین مسافرت از تهران بطرف شمال بعداز اینکه مدارک شناسائی ما رو کنترل کردند، گفت: انگار مملکت ما اشغال شده! درست مثل فیلم‌هائی که از اشغال فرانسه توسط آلمان دیده‌ایم؛ مدارک ما رو کنترل می کنند تا ثابت کنیم ما اینجائی هستیم! اصلاً به ذهن کودنشون خطور نمی کنه که مگه میشه یهو و اونم از آسمون پرید وسط کشور و از تهران به طرف رشت رفت!؟؟

یه نکته رو حق داشته، بر آن سرزمین نادانی است که افسار گسیخته حکومت می کنه. واسه همین هم هست که امثال آرش سیگارچی‌ها کماکان در زندان باقی می مانند.


This page is powered by Blogger. Isn't yours?