کلَ‌گپ

۱۳/۰۲/۱۳۸۳

نمايش اتحاد اروپا در روزهاي اخير از هرگوشه و كناري صداي سمنفوني ۹بتهوون با مضمون همبستگي عمومي انساني بگوش مي رسد. بتهوون كه نطفه هاي اين اثر را در دوران كودكي اش شكل داده بود، آنگاه كه پس از فرار از ظلمي كه مردي در هيبت پدر به او روا ميداشت و آنگاه كه توي مرداب به پشت خوابيده بود و با نگاه به كهكشان و ستارگان به يگانه گي و وحدت وجود ميرسيد، در اين آهنگ همگرائي و همصدائي وسيع انساني را در وحدت وجود مي ديد و در يگانه گي هارمونيك با كليت هستي. و نه وحدتي را كه تنها در مضمون ساده اي همچون حضور مردماني در يك قاره تبلور مي يابد. سياست گذاران بخش هاي مختلف در قاره اروپا با ترديدها و محدوديت هاي معيني، بالاخره پذيرفتند تا سردمداران بخش هائي از قاره را در مجامع ويژه خود تحت عنوان اتحاديه اروپا و پارلمان اروپا و امثالهم راه دهند. براي اينكار از هم اكنون جدا از اجراي مراسم هاي پرهزينه و دامن زدن تعبيرهاي متفاوت در اين زمينه، براحتي ميتوان وجود برخي نگراني ها را در چهره هايشان شاهد بود. آنها در قصد خود براي دستيابي به نيروي كار ارزان و امكانات گسترده در كشورهاي جديد پنهان نمي كنند در عين حال نگراني شان از هجوم بي رويه نيروي كار فوق به بخش هاي مرفه اورپا و زيرسوال بردن تامين اجتماعي جاري در اين جوامع را به نحوي از انحاء بروز ميدهند؛ حتي خطري كه بمثابه رواج جرم و جنايت ممكن است از جوامع شرق اروپا به سوي غرب سرازير شود. هم اكنون جوامع مختلف اروپائي با عرصه نويني روبرو هستند. عليرغم تلاش براي برپائي ساختارهاي اداري و بوروكراتيكي با نام و نشان اروپا، اما كماكان كشورهاي مختلف در همين قاره در تلاش هستند تا سياست گذاري اصلي در جامعه را در دستان خود و شركاء شان گيرند. محورهاي مختلفي كه بين فرانسه و آلمان و انگليس و يا گاهي با حضور اسپانيا صورت مي گيرد، نشان ميدهد كه قضايا تنها گردن نهادن به يك قاعده عادي جغرافيائي نيست كه ساكنان اروپا بالطبع بايد اروپائي قلمداد شوند. بلكه تمام قضايا برميگردد به تقابل ها و درگيري هايي كه براي دستيابي به بازارهاي جديد در مد نظر ميباشد. از سوي ديگر شركت هاي فرامليتي مختلف در كشورهاي اتحاديه اوليه اروپا نيز پنهان نمي كنند كه همه اين تلاش ها براي و در راستاي نيازمنديهاي آنان ميباشد. آنها از هم اكنون زمينه هاي مختلف انتقال تكنولوژي، سرمايه و ميزان امنيت شغلي و سرمايه اي شان در كشورهاي جديدالورود به اتحاديه را مورد ارزيابي قرار داده و به صراحت از برنامه هاي آينده شان صحبت مي كنند. بالطبع دولت هايي كه راس حكومت هاي چنين سرزمين هائي قرار دارند ميبايد در چارچوب قواعد و قوانين اتحاديه اروپا امنيت اين سرمايه ها را تامين نمايند. به سخني ديگر، پذيرش اعضاء جديد به اتحاديه اروپا به قصد گردش آزاد تر سرمايه در اروپا بوده و نه برطرف كردن موانع تردد مردم كه در روال عادي نيز فاقد توانائي هاي مالي و معنوي براي چنين ترددي بوده اند. از سوي ديگر جنبش هاي اجتماعي در كشورهاي پيشرفته اروپائي از هم اكنون خودشان را با اين خطر روبرو مي بينند كه تهاجم به حقوق اجتماعي و يكسان سازي بي حقوقي در گستره وسيع تري از اروپا وسعت بيشتري يافته و عرصه هاي بيشتري را دربر گيرد. دولت هاي روي كار در اين جوامع بدون آنكه به نوع لقبي كه براي خود قائلند تكيه كنيم مي بينيم كه در سالهاي اخير فشارهاي همه جانبه اي به حقوق اجتماعي و تامينات اجتماعي طبقات فرودست جامعه آورده اند. دامن زدن به تفرقه هاي قومي، جداسازي هاي فرهنگي و هيستري عجيب و غريب عرب ستيزي و اسلام ستيزي بگونه اي است كه افكار عمومي را حتي الامكان از روندهاي عملي جاري در اين جوامع منحرف مي سازد. در كنار همه اين قضايا مي بينيم كه تامين درماني، تامين اجتماعي، حمايت هاي مختلف از تهيدستان و از كار افتاده گان محدود تر و محدود تر ميشود و در كنار آن سن بازنشسته گي، چگونه گي پرداخت براي دوران از كارافتاده گي و غيره نيز بخشاً به سود كارفرمايان تغيير مي يابد. اين تصور ساده لوحانه كه اروپا با تجهيز خود و يكپارچه گي هرچه بيشتر ميخواهد شيوه جهاني كردن زورمدارانه آمريكائي را دور زده و خود شيوه اي متمدنانه را پيش گيرد، جز فريب چيز ديگري نيست. بهم پيوسته گي منابع مالي در جهان بگونه است كه شايد نماد اختلاف شيوه باشد اما از نظر اهداف استراتژيك جز تامين منافع چنين بنگاه هاي مالي فرامليتي چيز ديگري در مد نظرشان نيست. هم اكنون سران هرم هاي قدرت را مي بينيم كه به مثابه نمايندگان پايگاه هاي اجتماعي و توده هاي سرزمين هاي تحت حكومت خود، در كنار يكديگر مي نشينند، به افتخار هم آبجو، شراب و يا حتي ليواني شير مي نوشند، اما همه اين نمايشهاي ساده لوحانه نميتواند جاي اين واقعيت ساده بنشيند كه وحدت جامعه بشري و يكپارچه گي آنان اساساً با دور يك ميز نشستن سران حكومت ها تفاوت دارد و همه اينها بازيهايي بيش نيست تا اهداف واقعي و سودجوئي هاي هيستريك عده اي را بپوشانند. نمونه مشخص آن را ميتوان بصورت دستگاه اداري عريض و طويل سازمان ملل ديد كه عليرغم نام تجمع نمايندگي ملل، نمايندگان دول دور هم مي نشينند و در طي بيش از ٥۰ سال از كاركرد آن، به وضوع ميتوان ديد كه تمام اين نمايش ها هيچ ربطي به يگانه گي جامعه بشري ندارد. و اين يگانه گي نيز بهيچ وجه در برچيدن مرزهائي پيش نمي رود كه در دوره اي از تاريخ بشر براي حفظ منافع عده اي برپا شده اند. انسان بمثابه موجودي ساكن زمين طبعاً محدود به مرزهاي تحميلي نخواهد بود و اگر چه تنها به محدوده اي معيني براي انجام و تامين مايحتاج مادي حيات خود نياز دارد، بيش از آن هيچ تمايل و تلقي و منافعي نيز در ادغام هائي از اين دست نخواهد داشت كه امروزه موضوع نمايش هاي رنگا رنگ در اروپا شده است. سمفوني بتهوون وحدت وجودي انسان با كليت هستي را فرياد ميزند و اما دست اندركار سياست بازي ها، آنرا مضحكه اي قرار داده اند براي بازي فريبكارانه اي بنام گسترش محدوده اتحاديه اروپا! و دور هم نشستن عده اي كه تنها ويژه گي آنان قرار گرفتن شان بر راس ساختارهاي اداري دولتي است و بس.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?