کلَ‌گپ

۰۱/۰۲/۱۳۸۳

آيا كلمه " حقيقت " نشانگر حقيقتي است؟ تنها حقيقت موجود در حرفهايم، همان هوائي است كه در گلويم شكل ميگيرد و در خروج از مسير حنجره و دهانم، صوتي را به بيرون پرتاب مي كنند. هيچ جاودانگي براي آن نميتوان قائل بود جز اينكه در مسير حركت خود در كهكشان بسوي لايتناهي خواهد رفت و اجزاء شكل دهنده آن اصوات ذره ذره در ميان فضا محو مي شوند. در نوشته ها نيز هيچ حقيقتي نهفته نيست جز پخش شدن مقداري ماده رنگي روي سفيدي كاغذي كه نشانه ها و اشكالي را نمايان مي سازند. و در زمانه ما نيز آنچه روي " الواح شيشه اي " شكل ميگيرند، آنقدر وجود مجازي و تصويري دارند كه ميتوان با فشار دادن روي يك يا دو دگمه همه آنها را از جلوي چشم محو نمود. وقتي تلاش مي كنند تا حقايق را در درختان دفرمه شده در اشكال صفحات كاغذ و شكل گيري كتاب ها بجويند، بايد بدانيم كه در چگونه جهاني زندگي مي كنيم. تنها حقيقت موجود در كتابها، رنگي است كه روي كاغذها جا مانده و بوئي كه در طي زمان از تركيب جوهر و كاغذ در اطراف پخش شده است. حقيقت را شايد بتوان در خنكائي حس كرد كه همراه باد روي پوست تنم چند لحظه اي مكث كرده. در سايه روشني كه از حركت ابر در برابر نور خورشيد شكل گرفته و انعكاسي از آن روي زمين در حال گذر است. در صداي جيك جيكي كه بدون انقطاع در بيرون خانه ام جريان دارد و يا در بالانسي كه گربه همسايه ام را در لبه پنجره حفظ مي كند. و يا شايد در صداي سرفه اي است كه از خانه همسايه پائيني ام بگوش ميرسد كه همزمان مرا با تصويري از او در ذهنم مواجه مي كند كه بدون لحظه اي توقف، سيگاري پشت سيگاري ديگر روشن مي كند. تنها حقيقت همين نوشته ها صداي تق تقي است كه از ضربه هاي انگشتانم روي دگمه هاي كيبورد شكل ميگيرد و پس از گذشتن از كنار گوشم در فضا پيش ميرود تا بطور كامل محو گردد. ديگر هيچ حقيقتي را نميتوان در اين نوشته يافت. همه اينها با زدن دگمه اي محو ميشوند و تنها اثري كه مي ماند بازي رنگارنگ تصاويري است كه خود در ذهنمان متعاقباً شكل مي دهيم. تصاويري كه محصول بازيگوشي معتاد ذهنمان است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?