کلَ‌گپ

۱۶/۱۲/۱۳۸۱

----=======++++#### (( هشت مارس )) ####++++========------- فردا هشت مارس هست. نميدانم چرا!! مگه فردا چه فرقي با بقيه روزهاي زندگي داره؟ اگه اين خورشيد فلان فلان شده غروب به سرش بزنه كه از پشت كوهها گم و گور نشه، آنوقت فكر مي كنم كه ديگه واويلائي خواهد شد. چون عدد جديدي به مجموعه اعداد ديگه اضافه نشده و نام جديدي رو به خودش اختصاص نخواهد داد و آنوقت، تمام مردم دنيا وا مي مونند كه: پس چه كار كنيم با تمام اين سنت هائي كه براي خودمان راه انداخته و با اونا سعي مي كنيم تلخي زندگي رو يه ذره كمترش كنيم؟؟؟ ميدونم دوستم منتظره كه اول صبح بهش زنگ زده و هشت مارس رو تبريك بگم. باور كنيد انگار كه گاليله رو دارن ميبرن براي گفتن آنچه كه نبايد مي گفت. گاهي احساس مي كنم كه فقط اين تو نيستي كه بايد با درونت در جنگ و جدل باشي تا بتوني بسياري از اين ادا اطوارها را از مضمون ظاهري شون خارج كرده و بعدش بتوني جايگاه عادات و رفتارهاي انساني رو مشخص كني. تو بايد در اين رابطه در همه عرصه ها بجنگي. چه با تمامي سلولهاي معتاد درون خود كه كماكان صبح رو شروع ديگري ميدونه، و اسم و تاريخ ديگري براش ميذاره... تا با جاي گير شده اين مفاهيم كه انگار موجودات روي زمين به اين و آن شكل تقسيم ابدي شده اند و يك عده زن هستند و ديگراني مرد هستند و همه با هم ميبايد در چنان تاريخي در اين بازي شركت كنند... و بعد كه اين مفاهيم را از بار نگهدارنده اش تهي كردي، آنگاه ميبايد چشمانت را بگشائي تا ببيني كه چگونه اين مبارزه از همين تختخواب تو شروع شده و تا سراسر پهنه گيتي ادامه خواهد داشت. آوردن دلايلي براي آن كسي نيز كه عاشقانه او را در آغوش مي گيري و زيباترين لحظه ها را با كمك هم و در آغوش هم مي آفرينيد، كار عبثي خواهد بود كه: عشق، فرياد هر سلول بدن توست تنها و تنها در زماني كه ميبايد چهچهه سردهد و چگونگي اش نيز ربطي به اصواتي ندارد كه ما بصورت كلمه و اينها از طريق دهانمان بيرون مي دهيم. شايد بخش جدائي ناپذير بروز عشق، با بوسه اي حرفت را قطع كرده و با تو هم نظر جلوه كند. اما ميداني كه در يه گوشه اي از وجودش هنوز يه سلولي قرار گرفته كه بهش ميگه: حالا اگه فردا بهت بگه: عزيزم هشت مارس رو بهت تبريك ميگم... خوب چي ميشه؟ و بعداز تخت ديگر تو هستي و تمام فضاي مجازي وجودت كه با شاخك هائي تو را به جهان متصور شده جامعه بشري وصل مي كند. زنجيره اي از دوستان و آشنايان. ميبايد به هر آنكسي كه شكل و شمايل ظاهري ـ عمدتاً جنسي ـ متفاوتي نسبت به تو دارد، يك روز را تبريك بگويي. هيچكس نيست اين فرياد را با تو همراهي كند ـ حتي در صدايي فرو خفته در گلو ـ كه بابا جان اصلاً روز و شب قرار داد ما براي شناسائي است و وجود خارجي ندارد، اصلاً زن زن نيست و مرد مرد نيست، ما اين بازيها را براي تسهيل امر بهره كشي انساني از انسان ديگر آفريده ايم، اينكه بعضي ها به اين فكر افتاده بودند حالا كه به بخشي از موجوديت انساني اينهمه فشار مياد، بد نيست آنها رو سركار بذاريم و گاهي بهشون بگيم كه راستي بدون شما ما اصلاً وجود نداشتيم ها... و بعد هم بريم به همان رفتاري دست بزنيم كه در همه سنت ها دنبال مي كنيم، خريد هديه و اينها - جالب اينجاست كه اين اواخر مجموعه كاملي از توليد كنندگان تا توزيع كنندگان و فروشندگان و خلاصه تمامي انصار دنياي بده بستان، سخت طرفدار اجراي سنن شده اند. به دوستم ميگم، ميدوني شانس بزرگ ما در زندگي چي بود؟ ميگه: چي ميخواي بگي؟ ميگم: شانس آورديم سال رو در كليتش مبناي تغييري بزرگتر كرده اند. اگه مثلاً ماه و هفته و اينها مبنا بود، ما هرهفته ميبايد به هزاران جشن تولد مي رفتيم و هزاران مراسم عزاداري اجرا مي كرديم و فكر مي كنم كه كار ما همه اش خريد هديه و دريافت هديه بود و بس. بعضي از بچه ها كه تو همان دوران نوجواني ما براي راه اندازي پارتي هاي شبانه، سالي دوبار جشن تولد مي گرفتند! بهرحال من كه گاليله نيستم و هيچكس هم منتظر تاثير تاريخي واكنش من نيست، پس از اين فرصت استفاده كرده و يه درز كوچيكي تو تمامي مباني حسي و اعتقادي و مرام زندگي ام ايجاد كرده و از جلوي خانه ام شروع كرده تا آن سر دنيا و تا حتي به تمامي فرشتگان درگاه الهي، اين روز خجسته هشت مارس را تبريك ميگم. خدا خودش شاهده كه من هيچ اعتقادي به اين جمله اي كه از دهانم در اومده ندارم.....

This page is powered by Blogger. Isn't yours?