آيا تا حالا ديده ايد كسي رو كه مثلاً از آگهي بالاي صفحه بلاگر استفاده كرده باشه؟ من نميدونم ديگه چه اصراريه كه حتماً بالاي سر آدم چنين حضور نكره اي رو تحميل كنند؟ ـ پرروييه نه؟ اما، وقتي به ميليونها و شايد ميلياردها دلار پولي كه صرف تبليغات ميشه، فكر ميكنم، بخودم ميگم: آيا مبلغين احمقند، يا انسانهائي كه متاثر از تبليغات انتخاب مورد نظرشونو تعيين مي كنند؟
شايد بگين، بابا همين استفاده مجاني از بلاگر، نتيجه همان تبليغاته. من هنوز فكر نمي كنم كه ما داريم از اين بلاگر مجاني استفاده ميكنيم. بعنوان مثال از يه فيلم مستندي براتون صحبت كنم كه ديشب تو تلوزيون ديدم. فيلمي بود كه در آن داشتند در مورد تاريخ سومريها بررسي ميكردند. وقتي ميخواستند بالوني رو هوا كنند، صحنه فيلم برداري طوري بود كه پيرمردي عرب با زانوهاي جمع شده، و در حال تسبيح زدن براي خودش تو اون بر بيابون نشسته بود و در پس زمينه پشت سرش، بالون داشت به آرامي اوج ميگرفت.
ياد آن روزهائي بخير كه ميشد، در پي تلاشي براي لقمه ناني، گوشه اي آرام گرفت. حال براي عادت دادن ما به مصرف كننده ساده لوح اين ابزار و آلات، چه كارها كه نمي كنند. چندي پيش تو وبلاگم نوشته بودم كه در پي چند ساعت قطع كابل تلوزيون مجتمع مسكوني ما، آثار عجيب و غريبي از بي حوصله گي مردم رو ميشد براحتي ديد.
صبح كه ميشه، اول سري ميزنم به صندوق اي ميل خودم. درست كاري كه پيشترها با صندوق پستي خونه ام ميكردم. در سالهائي نه چندان دورتر، اصلا هر چندسال يكبار هم منتظر نامه و اينها نبودم. اصلاً خبرگيري، جزء ممنوعات زندگي ام بوده. اما حالا نميتوان حتي تصوري از بي خبري داشت؟ ... حالا بازهم ميشه گفت كه اين سرور ها دارن خدمات مجاني در اختيار ما ميذارن؟