کلَ‌گپ

۲۵/۰۱/۱۳۸۱

يه وقتي در كلاس زبان و در يكي از درسها صحبتي بود در مورد خطاي ديد و چگونگي نگاه به برخي طرحها. در آنجا طرحي را قرار داده بودند كه در نگاه اول پيره زني را ميديدي كه يه روسري به سر دارد. وليكن همزمان ديگران همان طرح را بصورت نيمرخ دختري ميديدند با شالي در گردن. تلاش براي ديدن همزمان هردو نماي اين طرح، بسيار دشوار بود. اگر ميخواستي طرح دوم را ببيني، هيچ راهي نداشتي، جز اينكه ديده قبلي خود را ناديده بگيري. اما اين كار آنچنان هم ساده پيش نمي رفت. چرا كه در هربار نگاه، كماكان به چهره و زواياي وجود همان پيره زن روبرو ميشدي. ديدن كار ساده اي نيست. آنچه كه ساده پيش ميرود، باوري است كه به اولين نگاهمان شكل ميگيرد. پس از اولين تاثيراتي كه از يك طرح در ذهن تو باقي ميماند، آنگاه نگاه هاي بعدي، همواره از دريچه نگاه اول پيش ميرود. اين متدي شده كه انگار در تمامي عرصه هاي زندگي ما جاي گرفته است. ما به روابطمان، به دوستانمان، به پيرامونمان، به نوشته، به طرح به همه آن چيزهائي كه به نگاه و يا نگرش و بينش ربط پيدا ميكند، نگاهي يكبار مصرف داريم. در همين راستاست كه موجودات و بطور كلي وجود برايمان، نمايش چيزي ثابت است كه تنها در چارچوب حركت زماني و مكاني و در بطن خود بصورت استمرار در يك شكل معني پيدا ميكند. و ما تلاش ميكنيم تا براي هركدام از نگاههايمان تاريخچه اي بسازيم. در همين راستاست كه بطور مثال آنچه كه در نگاه اول و يا نگاههاي بعدي من از نوشته اي، شكل ميگيرد، همواره متاثر از همان تاثير اوليه اي است كه از آن نوشته داشته ام. حال آنكه وقتي به آن پانوراما نگاه ميكنم، با خود ميگويم: آيا نگاه من، در افسون و اسارت درخشش تنها يكي از تصاوير موجود در اين پانوراما نبوده است؟ از سوي ديگر به خودم ميگويم: آخه اين چه دردي است كه آدميزاد با آن درگير شده كه انگار ميبايد همه چيز را با كلمه تفسير كرده و توضيح دهد. حتي در مورد برخي امورات كه بجاي خود حكايت از مكانيسمي فراتر از آگاهي متعارف دارد؛ آيا ميتوان با همان ابزاري آنرا تفسير كرد كه مورد استفاده آگاهي متعارف است؟ بعضي وقتها فكر ميكنم چه كار دشواري است كه بخواهيم اقيانوسي را در يك طشت بگنجانيم.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?