کلَ‌گپ

۲۸/۱۲/۱۳۸۰

از صبح كه اومدم سراغ وبلاگ تا كه بر اساس قراري كه براي خودم گذاشتم، يك بخش از ترجمه نوشته كريشنامورتي رو بنويسم، متوجه شدم كه دوستي بسيار عزيز برايم نامه اي فرستاده. نامه را كه باز كردم، مطلع شدم انگار وبلاگم در ليست عمومي اومده. اما ويژه گي اين نامه، كاريكاتورهائي بود كه آن دوست گرامي برام فرستاده بود. احساس بسيار غريبي است، وقتي كه مي بيني دوستي برايت نوشته و يا كاري رو مي فرسته، بدون اينكه تو رو بشناسه. نگاه به آن تجسم، شيريني دلچسبي رو در من شكل داد. احساسي بسيار خوب و دلپذير. به سهم خود سعي كردم يادداشتي براي آن دوست نوشته و از اين طريق از اون تشكر كنم. پس از اون، سري به صفحات جديد زدم. معمولا پيش مي آيد كه صفحاتي جديد، حرفهاي جديدي رو براي گفتن دارن. و من بسيار خوشحال شدم كه تونستم با خلوت برخي از اين دوستان همراه باشم. بعد سراغ صفحاتي رفتم كه روزانه و بطور كلي بعنوان حرفهاي شنيدني، اونا رو باز ميكنم. الواح شيشه اي همواره انتخاب اوليه ام بوده. بيش از اينكه نوشته on line ايشون در مد نظرم باشه، دلمشغوليهايش هست كه برام كشش داره. احساس خوبي دارم كه بتونم مجسم كنم كه ايشون حال به چه كاري مشغول هستند. انسان خوبي است و من از صراحت و بي شيله پيله گي اش خوشم مياد. هرچند كه امروز ايشون، كم و بيش به كاري مشغول شدند و درباره چيزي نوشتن، كه خود چند صباحي پيشتر و در برخورد با هشدار فردي ديگر، در منزه نگاري و از اين قبيل مسائل، حرف و حديثي داشتند و چرخش زبان بدون محدوديت براي بيان مكنونات قلبي رو خيلي مهم تر از حساب و كتاب و چرتكه انداختن دستوري و يا مضموني ميدانستند. بهرحال ايشان آنقدر جاي مناسبي در قلب بسياري دارند كه ميتوان همين نگارش اخيرشان را نيز، با دقت و توجه خواند و بهش فكر كرد. تنها ترسم از اين است كه نكند برخي افراد تحت تاثير انتخابها و تاثيرات جانبي آن قرار بگيرند. بهرحال ما عادت داريم كه به انتخابهاي انتخاب شده هاي خودمان بيش از آزادي فردي خودمان ارزش بگذاريم. يك نكته ديگه رو هم در اينجا اضافه ميكنم: وقتي كه ميخواستم صفحه خودم رو به ليست عمومي منتقل كنم، با اين اشاره روبرو بودم كه آيا كسي پيش از وارد كردن اسم من، سري به صفحه خواهد زد يا نه؟ و آيا در اين وارد كردن نام، مضمون نگارش و چگونگي و امثالهم در مد نظر قرار خواهد گرفت يا نه؟ اما انگار اصلا از اين خبرها نبوده. چرا كه برخي از اسامي وارد شده به ليست، حتي يه كلمه هم ننوشته بودند. و برخي ديگر حتي هفته ها بوده كه سري به صفحه خود نزده بودند و... خلاصه اينكه اگه كسي قصد كنه صفحه اي بسازه، بايد اين ترس رو از خودش دور كنه كه، مبادا مورد ارزيابي قرار بگيره و متوجه بشن كه اون حرف و حديثي نداره! رويهمرفته مجموعه كار تا بحال خوب بوده. فكر ميكنم زمان زيادي طول نخواهد كشيد كه بخش بزرگي از اين وبلاگ نويسان، به ساختار دلنشين تري از چنين نگارشهايي خواهند رسيد. شايد در چشم اندازي بسيار نزديك، مجموعه اي پيش رويمان داشته باشيم كه در هرزمينه اي حرفي و گفته اي و اما اينبار، بي پيرائه و كاملا دلنشين، داشته باشند. مجددا بر ميگردم به پاراگراف اول نوشته ام، و اشاره ميكنم كه انتخابهاي ” دنياي كارتون“ از كاريكالماتورهاي برخي از دوستان، بسيار دلنشين و عالي است. شايد مصداق بسيار زيبائي باشد از همان جمله ي معروفي كه چگونه برخيها مي توانند براحتي : ” كم گويند و دقيقا گزيده گويند!!!“

This page is powered by Blogger. Isn't yours?