کلَ‌گپ

۰۸/۱۱/۱۳۹۹

رهائی از مالکیت، یا زمانی که هیچ دولتی روی زمین وجود ندارد

 

والنتین کاتاسانف – 23-01-2021

کلاوس شواب و کارل مارکس

   امروزه در میان کسانی که برای نقش جدید سرمایه داری در مفهومی از "همه جانبه" تلاش می کنند، بغیر از کلاووس شواب با کتاب "بازسازی فراگیر و کووید – 19، می توان از ایدئولوگ بزرگ گلوبالیسم ژاک آتالی، ولیعهد انگلیس چارلز و همچنین بانوی فعال در عرصه مالی جهانی: لین فورستر دو روتچیلد نام برد و طبعاً برخی دیگر از نخبگان جهانی.

   همانطور که برای همگان روشن و واضح هست، نابودی مالکیت خصوصی یکی از مفاد اصلی دکترین کمونیستی است که در سالهای دهه چهل قرن نوزدهم توسط مارکس و انگلس مطرح شد. کلاووس شواب، با استناد به برخی از اظهارات وی بعنوان منتقد مالکیت خصوصی معرفی میشود. وی تصریح می کند که عمر مالکیت خصوصی در فرم امروزین خود به سر رسیده و به هیچ وجه با سطح توسعه علم و فنآوری کنونی مطابقت ندارد.

   شوآب در کتاب خود، چهارمین انقلاب صنعتی که در سال 2016 نوشته، با رضایت خاطر عنوان می کند که مردم داوطلبانه عادات کهنه خود را که ناشی از تصوری متعارف از مالکیت خصوصی است، کنار نخواهند گذاشت. آنها می گویند کسی که مالک چیزی و یا شیئی است میتواند از آن استفاده کند و این برداشتی غلط هست. در عصر دیجیتالی، افزایش " ضریب استفاده مفید " از یک شئی امکان پذیر است در صورتی که این شئی بتواند به دیگران نیز استفاده برساند. در تعدادی از کشورها، محاصره اقتصادی مشترک، بعضاً بر تقاضاها نیز تأثیر گذاشته اند.

   حال ما میخواهیم به مغلطه ای که شوآب با رضایت خاطر آن را مطرح می کند بپردازیم و عمدتاً مفاهیمی همچون مالکیت و کاربرد آن را که کاملاً معکوس توضیح داده میشود، مورد بررسی قرار دهیم. فقط توجه داشته باشیم که اقتصاد اشتراکی در واقع امر در روسیه موضوع غریبی نیست. به هر ترتیب، این موضوعی است در رابطه با اقتصاد دیجیتالی. بر اساس گزارش انجمن ارتباطات الکترونیکی روسیه و مرکز تی.آی.آ.ار. حجم کل صنایع اصلی مصارف عمومی در روسیه در پایان سال 2018 بیش از پانصد میلیارد روبل بوده است. سهم اصلی این حجم از طریق فروش سی.2.سی. – در حدود 370 میلیارد روبل – مبادلات آزاد آنلاین – حدود 98 میلیارد – خدمات مسافرتی عمومی – استفاده از اتوموبیل – و اشتراک اتوموبیل – در کل 27 میلیارد – و همچنین بازار مسکن با اجاره نامه هائی کوتاه مدت – حدود ده میلیارد روبل – انجام می گردد. در مقایسه با سال 2017 بازار به طور کلی 30 درصد رشد داشته است.

   به این نکته باید اذعان داشت که در وب سایت مجمع جهانی اقتصاد (داووس) تحت نظارت و بنیانگزاری و رهبری کلاووس شوآب، اقتصاد مشارکتی بصورت فعال تبلیغ می شود. به عنوان مثال نظرات آیدا اوکن، فعال محیط زیست از دانمارک، وزیر محیط زیست در سالهای 2011-2014 از آن نمونه است. وی مدلی برای ایجاد جهانی بدون مالکیت خصوصی تا سال 2030 را تبلیغ می کند: خرید و مالکیت منسوخ گردد، هر آنچه در زندگی روزمره نیاز داریم، در دسترس عموم خواهد بود. با رایگان شدن این موارد، در نهایت منطقی نیست که مالکین زیادی داشته باشیم." – خانه ها در مالکیت خصوصی نخواهند بود و هیچ کس اجاره ای پرداخت نخواهد کرد – "... زیرا شخصی دیگر از امکان آزاد ما استفاده می کند در صورتی که در عمل ما بدان نیازی نداریم."

   مفهوم این کلمات چیستند: کمونیسم؟ آنگونه که مارکس و انگلس درباره آن نوشته اند؟ یا همان "دنیای شگفت انگیز نو" -  The Brave new world- از آلدوس هاکسلی؟ بیائید فعلاً خود را با یک سوال محدود کنیم و برگردیم به شوآب.

   این پرفسور سوئیسی معتقد است مدل "مالکیت اشتراکی" میتواند در بخش تولید اعمال شود. بعبارتی، شما می توانید در تجارت حضور داشته باشید، ارزش جدیدی بیافرینید، بدون اینکه دارائی معینی داشته باشید. آنها میگویند: شما می توانید فعالیت هایی در کارآفرینی ارائه دهید، تمامی ابزارهای لازم را هم میتوانید اجاره کنید و حتی مدیریت دیجیتالی عوامل تولید و فروش محصول نهائی را نیز رها کنید: "اقتصاد متکی به سود با یک سوال اساسی روبرو می شود: چه چیزی باارزش تر است؟ داشتن یک سیستم عامل یا داشتن یک دارائی بنیادین؟"

   خوب، بخشی از مالکان از حق تملک خود "آزاد!" میشوند – به زبان مارکسی اگه بگوییم: مالکیت آنها مصادره میشود – و در عرصه فعالیت های دیجیتالی متمرکز می گردند. با این حال، فراتر از محدوده استدلالی کلاووس شوآب این سوال کماکان باقی می ماند: چه کسی این دارائی های اساسی را تصاحب خواهد کرد؟ چه کسی صاحب آنها می شود؟ آیا شوآب انتظار دارد موضوع کماکان پنهان مانده یا اصلاً مطرح نشود؟

   با این حال، پرده ها می افتند: بخش عمده ای از دارائی ها – خصوصاً دارایی های اساسی – عملاً در دست گروه بسیار محدودی متمرکز می شود: "طبق داده های ارائه شده در گزارش سال 2015 درباره دارائی های سراسر جهان در حال حاضر که توسط بانک اعتبارات سوئیس منتشر شده، این دارائی ها در دست تنها 1% از ثروتمندترین افراد کنترل می شود؛ در حالی که "درآمد بخش تحتانی جامعه تنها یک درصد از ثروت جهان است." جابجائی مالکیت املاکی که هنوز در دست افراد دیگر و یا دولت ها است، به دست آن یک درصد اولیه اتفاق خواهد افتاد.

   کلاووس شوآب در کتاب خود: بازسازی بزرگ جهان و کووید 19 فقط به یک اشاره محدود در این زمینه اکتفا می کند: "جهان دیگر مثل گذشته نخواهد بود؛ سرمایه داری شکل دیگری به خود خواهد گرفت. ما علاوه بر بخش خصوصی و دولتی، مالکیت های کاملاً جدیدی نیز خواهیم داشت. بزرگترین شرکتهای چند ملیتی مسئولیت اجتماعی بیشتری را به عهده خواهند گرفت؛ آنها در زندگی عمومی فعالتر خواهند بود و نقش فعالتری ار اجتماع ایفا خواهند کرد." به طور کلی، پیش ازاینها، چنین جملاتی تنها وعده هایی افسانه ای قلمداد میشدند.

   اگرچه شوآب ادعا می کند که "سرمایه داری فراگیر" او فرم خاصی از سرمایه داری و به همه طرف های علاقه مند مرتبط است، با اینهمه شما متوجه خواهید شد که تنها چند کمپانی فراملیتی که پس از این "بازسازی بزرگ" باقی خواهند ماند، صاحب همه چیز خواهند بود: از ظرفیت های صنعتی و فنی و تکنولوژیک گرفته، تا زیرساخت های اقتصادی، تا زمین و منابع طبیعی.

   خلع ید از باقیمانده املاک و دارائی هائی که هنوز در دست افراد باقی مانده، به سرانجام خواهد رسید. محرومیت از خرده مالکی و محل سکونت و سایر امکانات (مسکن، زمین، وسائل نقلیه و غیره) در عین حال می باید پس از سلب مالکیت، استقلال اقتصادی آنها را تضمین کند. همین امر در مورد دارایی های بنیادین، مشاغل کوچک و متوسط نیز اعمال می گردد.

   کلاوس شوآب خاطرنشان می سازد که "پاندمی" و محاصره ناشی از آن در "بازسازی بزرگ" نقش ایفا می کند. مشاغل کوچک و متوسط ورشکسته میشوند، دارائی های آنها به بزرگترین شرکت ها و بانکها منتقل می گردد. این تنها یک جابجائی عادی اقتصادی قلمداد میشود.

   پاکسازی ها در بخش خانگی نیز انجام میگردد. دموکرات های آمریکائی که پیرامون جو بایدن فعال هستند این موارد را به رئیس دولت جدید پیشنهاد می دهند: برای بیشتر خانوارهای آمریکائی که بدهی زیادی به دولت دارند، باید بدهی هایشان بخشیده شوند. در عین حال آنها باید از دارائی های خود جدا شده و زندگی را "از اول" شروع کنند. دقیقاً آنجائی که "زندگی نوین" باید شروع شود. – شاید، روی نیمکت پارک، یتیم خانه، زندان ... هنوز مشخص نکرده اند.

   علاوه بر اینها چنان برنامه ریزی شده که اموال دولت مورد تصفیه قرار گرفته و به تدریخ به دست "نخبگان جهانی" منتقل گردد. در مصاحبه ای که در سال 2018 با کاترین آستین فیتس تحت عنوان "تجاوز به روسیه" صورت گرفته خاطرنشان میشود: "آیا ممکن است که این اتفاق در اینجا بیافتد؟ (مانند تجاوز به روسیه: آیا در چنین حالتی امکان پذیر است؟) نویسنده، خصوصی سازی دهه 1990 را "تجاوز" به روسیه خواند. همان سرقت یا "تجاوز به عنف" که حال در آمریکا در حال زمینه سازی است.

   خب، حرف آخر چیست؟ بیائید تلاش کنیم آنرا برای شوآب مشخص نمائیم. بزرگترین شرکتها صاحب کلیه ابزارهای تولیدی در جهان خواهند شد. آنها دیگر "فراملی" نامیده نمی شوند، زیرا هیچ کشور ملی و مرز ملی باقی نخواهد ماند. دارائی های مشهود مرتبط به مصرف به دارائی گروه معینی تبدیل خواهد شد. من عبارتی از رمان 1984 از جورج اورول را بیاد می آورم: "این باصطلاح انحلال مالکیت خصوصی، که در اواسط قرن اتفاق افتاد، در واقع به معنای تمرکز اموال در دست یک حلقه بسیار محدود از مردم بود."

   و در نهایت، چرا مقایسه کلاووس شوآب با کارل مارکس کاری ابلهانه هست؟ مارکس در مورد انصراف از مالکیت خصوصی، آنرا "سلب مالکیت توسط مصادره کنندگان – یا همان دیکتاتوری پرولتاریا - در نظر میگرفت. طبق نظریه پرفسور شوآب: این مصادره کنندگان مدرن - بزرگترین کمپانی های فراملیتی – در حال تکمیل مصادره باقیمانده املاک و دارائی های شهروندان، مشاغل کوچک و متوسط و حتی دولت ها توسط نیروی دیکتاتوری "نخبگان جهانی" هستند. اینجاست که میتوان گفت: شوآب اساساً ضد مارکس است.

 

   عکس بالای صفحه از اندرو کلی از رویترز                              Фото: REUTERS Andrew Kelly


https://www.fondsk.ru/news/2021/01/23/osvobozhdaja-cheloveka-ot-sobstvennosti-ili-kogda-na-zemle-ne-ostanetsja-gosudarstv-52757.html


This page is powered by Blogger. Isn't yours?