کلَ‌گپ

۰۴/۰۳/۱۳۹۱

( از سری یادداشت‌های نیمه‌شبانه )

 

نشسته‌ام روبروی مونیتور و همینطور که دارم فالوده یخ‌زده را با قاشق و با سختی تمام در دهان گذاشته و با سردی تیز آن دست و پنجه نرم می کنم، به روایتی بی‌نظیر از جعلیت و وقاحت به نام " زندگی خصوصی " نگاه می کنم؛ آنجائی که قرار است دیگران قضاوت شوند و اینبار خود به زبان خود! و با شگردی که تنها خصیصه منحصر به فرد آن زدن " نعل وارونه " هست.

وقتی چنین روایتی را ممنوع می کنند و با چنین شگردی آنرا اینبار به گونه‌ای دیگر به بازار عرضه می کنند تا بیش از پیش به دهان مصرف‌کننده خوش بنشیند، شارلاتانیسم به اوج میرسد!

وقتی در جامعه هیچ دریچه‌ای، هیچ امکانی برای انعکاس نظری مستقل و نگاهی موشکافانه به رویدادها و چگونه‌گی شکل‌گیری و تأثیرات آن نیست، تنها یک دهان، و آنهم وقیحانه‌ترین‌اش باقی می ماند تا روایت کند، آنگاه فاجعه تکمیل می شود و چیزی بعنوان یک کار هنری به بیرون عرضه میشود که همانا نهایت وقاحت گویندگانش را اثبات می کند!

فیلم " زندگی خصوصی " فیلمی است بشدت مضحک و انحرافی. فیلمی که با فروکردن دماغ خود در باصطلاح روابط خصوصی زندگی دیگران، نه تنها این خصیصه سخیف را دامن میزند، بلکه در لوای آن و نمایاندن کراهت درون چنین فضائی، باصطلاح به دفاع از آن مزخرفاتی می نشیند که مثلاً بنیان‌های تفکر جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد!

طبق معمول همه آنانی که دست‌اندرکاران مسلط رژیم معرفی می شوند، انسانهائی نه تنها مقید به رعایت حقوق شهروندی، بلکه مجسمه کامل انسانهای اخلاقی‌اند! آنهم در جامعه‌ای که فساد و وقاحت و کثافت از تمامی وجناتش می بارد و جامعه در منجلابی عظیم دست و پا میزند.

 

وقتی روایت‌گری با وقاحت قاطی شود، ثمره‌اش بهتر از این نخواهد بود


This page is powered by Blogger. Isn't yours?