کلَ‌گپ

۱۳/۱۱/۱۳۸۷

راپسودی مجار

 

آهنگ راپسودی مجار از لیزت رو بعنوان هدیه از دختری گرفته بودم که روزگاری دور زمینه‌ساز شکل‌گیری شوری عاشقانه در من شده بود و همراه با آهنگ‌هایی اینچنین ذهنم را و ساختار یادنگاری و خاطره‌سازی‌ در مغزم را به حسی موسیقیائی و لرزش‌های همزمان عاشقانه و گرمای بی‌نظیرش همراه کرده بود.

یاد او همیشه در قلبم و جانم باقی خواهد ماند و در هربار شنیدن چنین آهنگ‌هایی قدردادن او برای چنین کاری و چنین نقشی خواهم بود.

بد نیست به آهنگی دیگر نیز اشاره کنم که همزمان نقشی سه‌گانه در من باقی گذاشته بود: چهار فصل ویوالدی که آنهم هدیه‌ای بود از آن انسان دوست‌داشتنی که در زمان خواندن رُمان " دُن آرام " اثر میخائیل شولوخوف، وجودم ترکیبی بود شناور بین موسیقی، زندگی جوانانه همراه با شور و شوق‌های عاشقانه و غرق در تصوراتی که از تصاویر داستانی در ذهنم نقش می بست. شنیدن آهنگ چهار فصل همیشه مرا به آن دو یاد شیرین پیوند می داد؛ بهمانگونه که اندیشیدن به آن یار، خودبخود یادهای داستانی " دُن آرام " را برایم تداعی میکرد و حرکت موسیقیائی چهار فصل در گوش جانم را...


This page is powered by Blogger. Isn't yours?