کلَگپ | ||
۱۱/۰۵/۱۳۸۷کاراجیچ " اصلی " در دادگاه لاهه!بالاخره ما رو با چهره همیشهگی و قابل شناسائی رادووان کاراجیچ آشنا کرده و به ایشان تفهیم اتهام کردند! جملاتی که از دهان او خارج شده و کل این نمایشی که برایمان سازمان دادهاند از ویژگیهایی برخوردار هست که فکر کردم بد نباشد وجوهی از آن را اینجا بنویسم: هنوز نتوانستهام توجیه مناسبی برای خودم بتراشم که: چرا ریش و موی کاراجیچ را بریدهاند؟ اگر دلیل آن بوده که خود میخواسته پس می بایست چنین آرزویی سالیان سال مشغلهی ذهنیاش می بود! – اگر بپذیریم که آن چهره نمایشی در عکسهایی عجیب و غریب که معمولاً برای لاپوشانی گریم نمایش می دهند، حقیقی بوده و آن زندگی مثلاً محقرانهای که داشته صرفاً تمایل شخصیاش بوده. - چنین فردی که او را دقیقاً بصورت رونوشتی از یک فرد دیگر و حتی با مشخصات شغلی و مشغلههای روزمره در آورده بودند، نمیتوانسته بیش از چند روز و یا حتی چند صحنه و صرفاً برای عکسی از وی در آن شکل و شمایل بوده باشد. در اخبار به این نکته اشاره داشتهاند که تمامی عکسهایی که وی را در ملاء عام نشان میداده، در واقع عکسهایی واقعی اما از فردی دیگر میباشد. اگر رویه همه این بازیها را کنار بزنیم، متوجه میشویم که: آقای کاراجیچ با همین شکل و شمایل زندگی روزمره خود را دنبال میکرده و چه بسا در جاهائی زندگی میکرده که برانگیزنده کمترین تردیدها بوده و حال برای وجه دیگری از بازیهای سیاسی و حتی نقش و برنامههایی که حزب دموکرات آمریکا در بالکان به عهده داشته، او را بیرون کشیده و با پک و پوزی جدید به صحنه وارد کردهاند. نکته دوم اینکه او میگوید: من مشاوری نامرئی دارم و به همین دلیل ترجیح میدهم که در برابر اتهامات شخصاً از خودم دفاع کنم!؟ داستان مضحکی را برای صحنهسازی ترتیب دادهاند. وی در جائی دیگر می گوید: مرا برعکس آنچه که بعنوان خبر عمومی مطرح کردهاند، سه روز پیشتر از آن و بوسیله چند مرد نقابدار دستگیر کرده و با جائی نامعلوم برده و سپس در اختیار دستگاه امنیتی دولت یوگسلاوی قرار دادند. من نمیدانم این مشاور نامرئی ایشان در آن لحظه کجا تشریف داشتند و به ایشان برای دستگیری احتمالی هیچ اطلاعی ندادند و یا وجودش در ضمیر ناخودآگاه ایشان جای گرفته، چطور شد که احتمالاتی از این دست را به ایشان گوشزد نکرده!؟ و اما مهمترین بخش مطروحه در این صحنهسازی خبری این بوده که وی اشارهای مختصر به این امر داشته که با نماینده ویژه آمریکا در حل مناقشه بالکان به توافقی رسیده بود که اگر خودش را از صحنه فعالیتهای روزمره سیاسی کنار بکشد، مصونیت وی تضمین می گردد. اگر بخواهیم زبان مشخصتری را بکار بریم این است که: خب، فلانی مأموریت تو دیگه به پایان رسیده و بهتره صحنه سیاسی رو یه مدتی ترک کنی. این هم کلید چندتائی ویلا و خانه و استراحتگاه و این هم کارت اعتباری و ... شماره تلفن و رمز تماس و اینها رو هم که داری. چندتائی هم بادیگارد برات گذاشتهایم و تنها خواهشی که داریم، زیاد اصرار نکن که در مجامع عمومی نمایان بشی و دست ما رو در پوست گرده بذاری. آخه قضیه پینوشه رو ما با هزار جون کندن تونستیم سر هم بیاریم؛ هرچه باشه با ادعاهائی که داریم جور در نمیاد که مثلاً ما خودمان امکانات زندگی راحت و مرفه و امنیت مناسب رو در اختیارت گذاشتهایم. خب، فعلاً که ارکستر رسانهای جهان طوری تنظیم شده که تماماً چهره جدید کاراجیچ رو نشان دهند و یا عکسهائی جدید از وی در صفحه اول چاپ کنند. فکر نکنم روزهای زیادی لازم بشه تا آن مرد ریشو و آن داستان بقول یکی از وبلاگنویسان در استفاده از اصطلاحی از صادق هدایت، این قصههای بیبیگوزکی در چاه لاقیدی و بیتفاوتی و حتی کرختی ذهن و شعور جامعه بشری بیافتد و گم و گور شود! |
een plaats voor mijn gedachten en ideeën! جائی برای انعکاس افکار و ایده هایم! نوشتههای قبلی:
پیوندها:
خالواش - وبلاگی موازی زمزمههایی روی کاغذ ترجمه بنیاد کریشنامورتی - در آمریکا گشتها *تماس بایگانی:
|