کلَگپ | ||
۳۰/۰۹/۱۳۸۵درباره نامه به هاشمی، خاتمی و کروبی!دوست گرامی فرخ عزیز، به شما برای تلاشهای مداوم و شجاعتی که در پیداکردن راهی در حضور فعالتر در عرصه سیاست جاری ایران بکار میگیریید، تبریک میگویم و همزمان حق خود میدانم که به شیوههای مورد استفاده شما نیز ایراد بگیرم! یکی از مهمترین ویژگیای که من در شما می بینم و جداً آرزو میکنم دیگر علاقهمندان حضور در فعالیتهای سیاسی اینگونه باشند، همانا استقلال اندیشه و فکر و بهره گیری خلاقانه از آن در شماست. اینکه از درون مجموعه پیچیده قضایا تلاش میکنید راهی بیابید و آنرا حتی علیرغم تدقیق - کامل در مضمون و شکل و بیان، با اینهمه مطرح میکنید. حتی اشتباهات در چنین راستائی قابل اغماض هست چرا که به مراتب بهتر است از جوابهای محافظهکارانه و شانه خالی کردن از ابراز نظر به قضایایی که شاید واکنش مستقیم و فوری را طلب میکند. آنانی که شما و نگرش شما درباره این یا آن موضوع اجتماعی را نقد میکنند - در عین احترام به تلاششان برای تدقیق نظر خود و یا نقد نظر شما - در بهترین حالت، خلاق نیستند و این شاید معضل بزرگی است که ریشه در تبعیت صرف به اندیشههای بازمانده از گذشتههای دور در ذهن و روح و روان ما دارد و ترسی پنهان از دست یازیدن به ابتکارات جدید. اما، اجازه دهید که نه تنها به روش کار شما، بلکه به مضمون مورد نظر نیز ایراد بگیرم. مهمترین انگیزه من برای نگارش این نامه احساسی است که از اولین لحظه دیدن تیتر نامه شما روی من تأثیر عمیق باقی گذاشته است. شما، چندتن از باصطلاح شخصیتهای سیاسی رقیب جناح غالب قدرت را مورد خطاب قرار دادید تا حتی اگر ممکن است در چنین برههای از تاریخ با اجرای نقشی که میتوان از آنها انتظار داشت، نقش تصحیحکنندهای در نگاه مردم و تاریخ ایفا نمایند. و متأسفانه در همین نکته بخصوص اشتباه ویژهای مرتکب شدهاید. شما علیرغم توضیحاتی که در نوشته گذشته خود در رابطه با رأیدادن و حس مسئولیت اجتماعی برای مردم ارائه دادید، اما امروز با این نامه خود کماکان جامعه را به سوی باور به نقش شخصیتها روانه کردید. حتی از زاویه حقوقی هم در نظر گرفته شود شما میباید هیئتهای مجری انتخابات، وزیر کشور و شخص احمدینژاد علیرغم ذینفع بودن وی در بیتوجهی به رأی عمومی را مورد سؤال قرار دهید. حتی اگر این سه فردی که شما مخاطب قرار دادید، دست به کارهائی زده و یا حتی برخی قضایا را افشاء نمایند - که نه مضمون و نه وظیفه معینی در این دوره میتوان نسبت به اینکار از آنها انتظار داشت • با اینهمه درس مناسب و شایستهای برای جامعه نخواهد بود. مردم در هر جایگاه و مدافع هر گروه سیاسی و اجتماعی که باشند، میباید بدانند که رأی تنها بخش بسیار ناچیزی از حس مسئولیت اجتماعیشان است. صیانت چنین حقی، اتفاقاً وظیفه مردم است و آنها هستند که میباید ارگانهای دخیل در امور انتخاباتی را مورد سوال قرار دهند. خواست شما متأسفانه روندی بغایت خطرناک را تداوم می بخشد. این باصطلاح شخصیتهای سیاسی سالیان بسیار طولانی قضایا را بصورت لابیگری پیش بردهاند. گاهاً شنیده میشود که مثلاً رئیس قوه قضاییه فلان و بهمان حکم را معلق کرده و یا از اجرای فلان و بهمان حکم جلوگیری کرده است. چنین کاری شاید تأثیرات آنی معینی داشته باشد و بالاخص آنجا که به جان این یا آن فرد - بدون نگاهی انسانی به روندی که به محکومیتشان منجر میشود - مربوط میگردد، مایه مسرت باشد؛ اما با مبانی اصیل رفتارهای مدنی و قانونی در جامعه مغایرت دارد. خواست انجام این یا آن کار از این یا آن شخصیت در واقع روند کیش شخصیت و نقشآفرینی فراقانونی آنانرا گسترش میدهد. اگر بگوئید که علت چنین خواستهای نقش آن افراد در روند انتخابات اخیر بوده، خب نه هاشمی بعنوان نماینده برای مجلس خبرگان - که شما اصولیت و اساس وجودش را هم به درستی نفی میکنید - از نتایج آراء ناراضی نیست و نه خاتمی یکی از کاندیداهای مطرح برای فلان و بهمان شورا بوده. و اگر نقشی هم بتوان برای کروبی قائل شد، باید در مضمونی از فعالیت حزبی وی به این قضیه برخورد نمود. نکته بعدی در مورد نقش بزرگنمایی شده انتخابات شورا در روند دموکراتیزهکردن جامعه هست. نه تنها گزارشات و اخبار و احادیث بلکه تاریخ جمهوری اسلامی نیز بر این قضیه صحه گذاشته که روند جایگیر شدن نمایندگان پرکردن صندلیهایی است تا در درکلیت خود بهمان طریق بچرخد که پیش از آن بوده. انگیزههای فعالیت اجتماعی، تأثیرگذاری در روند مدیریت و داشتن و حتی جهتگیری هدفمندانه برای برطرف کردن معضلات و مشکلات اجتماعی بخش بسیار ناچیز و شاید غیرقابل طرح در روند کاندیداتوری و تلاش برای حضور در دستگاه مدیریت شورایی در آن جامعه هست. بالابردن جایگاهی اینچنین رفیع برای صرفاً افشاء زد و بندهای درون دستگاه در رابطه با انتخابات و روند رأیگیری بنظر دامنزدن به توهمی است که بسیاری شاید از همین قضیه نیز بهرهبرداری نمایند. ایراد اساسی دیگر در شیوه کار شما، برخورد انفرادی با قضیه هست. شاید فکر کنید که زمان در این قضیه میتواند نقش داشته باشد. من فکر میکنم چه در محدوده آن گرایش سیاسی معین که خود را عضو آن میدانید و یا مجموعه نیروهای سیاسی دیگری که در تجمع جمهوریخواهان می گنجند، لازم بود اگر این ایده را مثبت میدانید، آنرا با همراهی و همکاری عده بیشتری منتشر می نمودید. شاید رأیزنی در این راستا مشکلاتی و زمان معینی را ضروری میساخت، اما آموزش چندگانهای در آن بود که میتوان چنین و چنان نامهای را با نامهای معینی نوشت و در عین زمان برخی مسئولیتهای تاریخیشان را به دستاندرکاران دستگاه قدرت گوشزد نمود. آخرین نکتهای که در این زمنیه به ذهنم میرسد این است که: در لحن نگارش شما اثرات معینی از شتابزدگی و متعاقباً انتخاب ناصحیح کلمات به چشم میخورد. در نامه شما اثراتی از بیاحترامی، لحن تحقیرآمیز و تند و حتی بجای خود انگار شما میخواهید آنها را در برابر کاری قرار دهید که از انجام آن عاجزاند و از همه مهمتر بدلیل تأثیر معینی نسبت به نوشته گذشته، خود را مجبور یافتید که ثابت کنید به نقش و زحمات فرشتگان و ملائکه باور ندارید و... من فکر میکنم اگر چنین نامهای در همکاری با عدهای دیگر از دوستان و رفقای سالیان طولانی رفاقت و همرزمی و کار و تلاش مشترک تهیه میشد، شاید نه مخاطبانش آنانی میشدند که شما مورد خطاب قرار دادید و نه شکل و مضمون نگارش اینگونه پیش میرفت. اما میتوانم به این باور امیدوار باشم که عده زیادتری از علاقهمندان به حیات سیاسی معقول و شایسته برای جامعه ایران ایده اصلی شما را مورد حمایت و کاری نیکو ارزیابی نمایند. |
een plaats voor mijn gedachten en ideeën! جائی برای انعکاس افکار و ایده هایم! نوشتههای قبلی:
پیوندها:
خالواش - وبلاگی موازی زمزمههایی روی کاغذ ترجمه بنیاد کریشنامورتی - در آمریکا گشتها *تماس بایگانی:
|