کلَ‌گپ

۰۶/۰۷/۱۳۸۵

مذاکرات پنهانی، نقض حقوق انسانها!

در روزنامه‌ها و سایت‌ها و حتی در اخبار بسیاری از رسانه‌های خبری اروپا با اشاره به ملاقات یکی دو روزه اخیر سولانا و لاریجانی، اشاره میکنند که طرفین مذاکرات را رضایت‌بخش می دانند. این اخبار آنچنان با خونسردی و بصورت واقعیتی معمول بیان میشود که بندرت ذهن را بخودش مشغول میکند که: براستی در پای میز مذاکرات، چه حرفهائی رد و بدل میشود؟ چرا بیش از یکسال و اندی است که طرفین مدام با هم مذاکره میکنند و هر کدام برخی برداشت‌های عمومی و غیره را مطرح میکنند و قس‌علیهذا. طبیعی است که در پای میز مذاکره – خدا میداند آنها در آنجا درباره چه چیزی مذاکره میکنند! چه بسا لاریجانی و سولانا با هم تخته میزنند و بقیه می نشینند به چرتکه‌انداختن روی این مسئله که چقدر با این یا آن حرکت میتوان ضرر کرد و یا بهره بیشتری به جیب زد.

باری، در این میان یک حق بسیار معقول و انسانی در میان هست که براحتی نادیده گرفته میشود و رسانه‌ها نیز تمام تلاششان این است تا ما به همان اجزاء سر و دم بریده‌ای که برایمان انتخاب میکنند، قانع باشیم. بطور مثال همین لاریجانی و یه مشت افراد خودفروخته که برایشان حیات و ممات نه روی کره زمین و نه مردم در سرزمین ایران، کمترین ارزش و اهمیتی ندارد، چگونه و در چه رابطه‌ای میتوانند نقش مذاکره‌کننده رو ایفا کنند و اصولاً در این مذاکرات چی میگن؟ و چرا مردم نباید بطور مثال شاهد مذاکرات مستقیم و علنی طرفین باشند؟

شاید در طول تاریخ سیاه دیپلماسی دهه‌های اخیر تنها و تنها یک مورد رو شاهد بودیم که یوشکا فیشر وزیر امور خارجه آلمان سر میز شام رسمی یقه رامسفلد رو گرفته و ازش خواست مدرک و سندی محکمه‌پسند ارائه دهد که این جنگ ضرورت دارد! – بگذریم از اینکه جنگ مفید و مضر نداریم! هرچه هست جنگ نماد بربریت انسان هست. اما در این مورد مربوطه، یکی از بازی‌های متعارف دیپلماتیک که معمولاً با کراهت تمام و با بی‌شرمی جا افتاده در بنیان‌های ذهن سیاست‌مداران به افتخار یکدیگر و به سلامتی هم می نوشند، کسی پیدا شد و شاید یکبار برای تمام زندگی خود از مبنائی به مسئله نگاه کرد و آن رو مطرح کرد که در هیچ بخش از محاسبات متعارف نمی گنجید...

در طول یکسال و اندی گذشته مدام طرفین مذاکرات با ایران روی این یا آن بند به توافق و یا تخالف میرسند و از این مضحکه بی‌حد که انگار حق ما چیزی است در حد همان هورا کشیدن برای یک مشت ابله مثل احمدی‌نژاد که با حضور خود عملاً ثابت میکند دنیای سیاست چه دنیای بی‌سروپا و خرفتی است.

ناگفته نگذارم که من بهیچ‌وجه این توهم رو دامن نمی زنم که انگار سولانا و یا لاریجانی در جبهه‌های مختلف و گاه رودرروی یکدیگر هستند. همه مهره‌های کوچک و بزرگ بازی سیاسی دنیا که تمام توجه و تلاششان برای بقا در هرم قدرت در هر اندازه‌ای که میتوان متصور شد، میباشد خواه ناخواه به مجموعه‌ای متصل بوده و سرشان بهرحال در یک آبشخور فرو میرود؛ چه اسمش پاپ باشد، احمدی‌نژاد، خامنه‌ای، بوش، شرکت‌های نفتی، تسلیحاتی و یا اینترنتی و فلان و بهمان. جهانی که مصالح و منافع عموم‌بشری آن در نهایت شفافیت و اتفاقاً برای آموزش عمومی پیش میرود، با جهانی که این موجودات عجیب‌الخلقه با تمام وجود در جهت حفظ و دامن‌زدن بهم‌ریختگی‌های آن هستند، بنیاداً متفاوت است. انسانهای جهانی مسئول، نه تنها به حس مسئولیت خود می پردازد، بلکه وظیفه خود و سایرین میداند تا در جهت هماهنگی‌های بیشتر و بهتر، یکدیگر را در مشکلات و حل آن سهیم گرداند.

نمایندگان کشورهای اروپائی و بطور کلی کشورهای " متهم " به مدنیت و تبعیت از دموکراسی، با پذیرش پیش‌برد پنهانی زد و بند با امثال نمایندگان جمهوری اسلامی نشان میدهند که همه اینها از یک سنخ و دسته هستند و نه چیزی بیش و نه کم.


This page is powered by Blogger. Isn't yours?