کلَ‌گپ

۱۹/۰۶/۱۳۸۵

یازده سپتامبر!

حدود ساعت دو و نیم بعدازظهر به وقت اروپا بود که تازه از بیرون اومده بودم. معمولاً این ساعتها یا به تهیه غذا مشغول میشم و یا اگه غذا داشته باشم، اونو گرم میکنم و خلاصه تا ساعت سه یا سه و نیم غذا میخورم. غذا برای نسلی که من در آن رشد و نمو یافته‌ام، بدون چاشنی خبر، حادثه و خوراک مغزی خیلی کم اتفاق می افته! به همین دلیل رفتم به سراغ تلوزیون و کانال سی ان ان رو گرفتم.

برگشتم به جستجوی غذائی، چیزی و یا وسائلی برای تهیه سالاد و اینها تا با غذایی که از روز قبل مانده بود همراهش کنم. الان یادم نیست لحظه دقیق پخش خبر مربوط به برخورد اولین هواپیما با برج‌های دو قلو چه وقت بود. هنوز تیتر خبری مناسبی برای آن به ذهن نمیرسید، جز اینکه منتظر باشیم تا اطلاعیه روشنی در این مورد داده بشه. من که بیشتر منتظر اطلاعاتی در مورد کشته‌شدن احمدشاه مسعود از مبارزان افغانی وابسته به جنبش شمال بودم که یکی دو روز پیشتر در پی ترور توسط دو نفر بعنوان مصاحبه گر به سراغش رفته و در آنجا وی را کشته بودند. هر دو مهاجم در همان محل کشته و این راز بعنوان رازی ناروشن هنوز هم باقی مانده است. بهرحال همه اخبار تا آن زمان تحت‌الشعاع موضوع برخورد هواپیما با برج قرار گرفته بود.

دوربین‌هائی در بالای ساختمان‌ها قرار داده بودند و با زوم کردن روی دودی که از ساختمان بر می خواست و هرازگاهی نزدیک‌شدن به پارچه‌هایی که از پنجره‌ها نشان داده میشد، ابعاد فاجعه را نشان میدادند.

زدن کانال‌های دیگر خبری نیز تفاوتی نمیکرد. انگار ارکستری از رسانه‌ها براه افتاده بود تا تصویر معینی را به ما نمایش دهد. کانالهای مختلف هلند و آلمان و بی بی سی و سی ان ان، همه و همه داشتند به همین موضوع می پرداختند.

در همین گیرودار بود که هواپیمائی دیگر از گوشه دیگری پیدا شد. خبرنگار میگفت: همینطور که می بینید در این مسیر هر روزه دهها و صدها هواپیما عبور میکنه و این اولین باری است که هواپیمایی... ناگهان هواپیمای بعدی نیز به ساختمان دوم اصابت کرد. دوربین انگار بر دوش کسی بود که ناگهان تکانی خورده و صدای جیغ و داد از گوشه و کنار بالکن آن ساختمان بلند به گوش میرسید.

دیگر هیچ شکی باقی نمانده بود که صحبت از حمله‌ای سازمان‌یافته است. اگرچه ساعات بعدی و حتی تا روز بعد نیز تمام هم و غم خبرگزاری‌ها روی این بود که این گونه حمله‌ها آیا ناشی از هواپیماربائی است و یا دستهای دیگری در کار هست که این هواپیماها را از مراکزی دیگر کنترل کرده و به سوی اهداف معینی هدایت میکند؟

همان شب در صحبتی که با یکی از دوستان داشتم، بحثی داشتیم از تحولی بزرگ در اشکال جنگ های کلاسیک. انگار از این ببعد هر وسیله‌ای که مورد استفاده عموم هست، میتواند بالقوه نقش سلاحی را داشته باشد که مراکز حکومتی، امنیتی و غیره قدرت‌ها را زیر ضرب قرار دهد بدون اینکه احتیاجی به لشکرکشی نظامی و غیره داشته باشد.

اوضاع در چندساله اخیر نشان داد که یازده سپتامبر نمایش بسیار نوینی بود از نقش ویژه رسانه در دنیای کنونی. تمام فعل و انفعالات، شستشوی مغزی، سمت‌دهی افکار عمومی جهان و از همه مهمتر پیچاندن قضایا بدان حدی که بالاخره کسی نفهمد که در اینجا چه نیرویی پشت این امورات بوده و قضایا تا چه حد نشان از برنامه‌ای سازمانیافته داشته و چگونه در پی این حوادث عرصه بسیار نوینی به صحنه اقتصادی و اجتماعی وارد شد که متاسفانه نه تنها پر هزینه، بلکه ضد روندهای مناسب اجتماع برای همگرائی و همراهی عمومی است. تروریسم عرصه گسترده‌ای را از امور اقتصادی، سازماندهی راستاهای امنیتی، فراهم کردن تبلیغ و ترویج و انستیتوهای فکر و غیره، تا امور اجتماعی همچون حقوق اجتماعی مردم، حقوق و آزادی‌های دموکراتیک و آخرالامر شکاف‌های مذهبی و اختلافات را به گونه‌ای تغییر داده که باعث شده در طی ۵ سال گذشته گردش سرمایه و سیر تند تحولات در راستای دامن زدن به ناامنی و درک مغشوش از امنیت و حفاظت و همراهی انسانی و غیره با سرعت بسیار زیاد بالا رود.

امروزه پیداکردن رشته‌های امید از لابلای اینهمه نمایشات رسانه‌ای برای دشمنی و تفاوت و تقابل و غیره کاری بسیار دشوار هست. دیگر برخی فعالیت‌های هواداران محیط زیست و غیره، هیچ احساسی را تحریک نمی کند. وقتی هر روزه جلوی چشمانمان از سوئی بمب‌گذاری و مرگ دهها انسان را با خونسردی تمام بگونه‌ای اعلام میکنند که برایمان علی‌السویه شده، و از سوی دیگر مردم را به ترس دائمی از حوادث غیر منتظره تهدید میکنند و در کنار همه اینها مشتی رجاله سیاسی که مدام در حال زد و بند پنهان و نمایشات ظاهری از سوی دیگر نمایش داده میشوند که انگار آنها در حل بر طرف کردن مشکلات هستند! مشکلات و بحرانهایی که خود در فرایند دیگری از پنهان‌کاری در مدافعه از ملزومات اقتصادی صاحبان مال و صنایع و قدرت و غیره باعث و بانی آن هستند.

یازده سپتامبر اگر چه در نمایش بربریت انسانی و بحرانهای بنیادین ار مناسبات اجتماعی تنها پاراگراف بسیار کوتاهی از تمامی جنگ‌ها و کشت و کشتارهاست، با اینهمه بدلیل بهره گیری از پیچیده‌ترین دستاوردهای مدیریتی، فکر و ابزار و تکنولوژی از سویی و از سوی دیگر بهره گیری از امکانات و حضور برخی سنگرها در جبهه مخالف، چنان آنها را نیز در این کارزار بکار میگرد که مقابله و مبارزه با آن، هر روزه سخت تر و سخت تر میشود.

شاید آرزویی انسانی باشد که بالاخره روز پی ببریم که چه کسانی تمامی این بازی‌ها را سرهم کرده‌اند! اما بیشتر از آن دلم میخواهد در چنین سالگردی آرزو کنم روزگاری برسد که انسان در درون خود تمامی اثرات و نمایش تنفر و خشونت و تخالف و غیره را از دست بدهد.


This page is powered by Blogger. Isn't yours?