کلَ‌گپ

۰۸/۰۸/۱۳۹۲

زمزمه های صبحگاهی23

سیگارم را بنام تو میگیرانم

به خاطره چهره‌ات

که در مستی سکرآور شراب

گلگون شده بود

و خوابی که از پی همآغوشی

در آن فرورفته بودی

و اتاقی که از مستی و لذت و ارگاسم

منفجر میشد

و هدایائی که در هر گوشه‌ای نامی و گاهی،

حسرتی را فریاد میکرد

و من

آخرین سیگار بازمانده در قوطی را

بازهم بنام تو میگیرانم

و اینبار همراه با نشاندن نشانی از سحرگاهان

و امتداد سیگارهائی که ساعت دوازده شب را

به پنج صبح متصل کرده بود.

و تو با نگاهی مستانه به آینه

با نشانه‌های سیاه روی پوستت

به گذرانی می اندیشی که شب‌ات را بهم بافته بود

و سر در بالش فرو می بری


شاید به شرم، شاید به لذت. 

This page is powered by Blogger. Isn't yours?