کلَگپ | ||
۲۳/۰۳/۱۳۸۸نتیجه انتخابات: وقاحت بیشتر!علیرغم تمام تهمتها و مسخرهکردنها که دامن آنهایی را گرفته بود که حاضر نیستند و نبودهاند انتخابات را در ساختار دینی و مذهبی و مزدوری قدرت حاکم در ایران جدی بگیرند و نه تنها خود، بلکه دیگران را به شرکت در این فریب دعوت کنند، متأسفانه باردیگر مردم را به پرتگاه ناامیدی بردند و به شعور و رفتار و حقشان بطور آشکار تجاوز کرده و آنرا مطلقاً نادیده گرفتهاند. برای ساختار قدرت در ایران که منبع حیات و مماتاش نه مشروعیت اجتماعی و نه از مالیاتهای مردم و غیره می باشد و صرفاً از محل استخراج، ارسال و خرید و فروش نفت زندگیاش را می گذراند و گاه خردهریزهایی را نیز بسوی مردم می ریزد و ساختاری عریض و طویل برای خود فراهم کرده، بحران و نمایش یکی از راههائی است که امور روزمرهاش را توضیح میدهد. اگر دنبال نتیجه واقعی چیزی باشیم که در شبیهسازی مفهومی تحت عنوان انتخابات دنبال شده، باید بگوییم که بهمریختهگی صف مدافعان حقیقی حقوق اجتماعی و انسانی در آن جامعه با موانع استقرار چنین حقوقی می باشد. وقتی احمدینژاد را در برابر موسوی نمایش می دهند و یا کروبی و رضائی را برای بازارگرمی بیشتر این نمایش مهوع اضافه می کنند می بینیم که موسوی میشود مدافع قانونمداری و احمدینژاد میشود مدافع حقوق زحمتکشان. هفتهای بالماسکه در ایران، کشوری که کوچکترین حقی برای حیات آزاد در سطح شهر و حتی درون خانهها نیز برای شهروندانش قائل نمی شوند، طبیعی است که با بیشترین استقبال روبرو باشد؛ حتی اگر موضوع این بالماسکه نمایش فردی بعنوان مهمترین عامل بهمریختهگی اجتماعی باشد و یا آن دیگری از یکرنگی صحبت کند و آنرا با رنگ حماقت دهها قرنی سبز بنمایاند؛ مردم شاید یک هفته کمتر یا بیشتر توانستهاند آنگونه در شهرها گذران کنند که نمونهای بوده از زندگی بدون ارازل و اوباشی که لباس رسمی نیروهای انتظامی را می پوشند و با امکاناتی که از فروش نفت در اختیارشان قرار میگیرد و با آخرین ابزارهای مدرن برای سرکوب جامعه از هیچ پستی و رذالتی دریغ نمی کنند. اینکه امید مردم بازیچه حکومت قرار میگیرد و بحرانهایی مصنوعی نمایش بحران واقعی جامعه را لاپوشانی میکند، بیش از اینکه مردم را بعنوان مسئول چنین اموری در جایگاه متهم بنشاند، میباید یقه آنانی را گرفت که با وقاحت تمام مردم را به قبول این فریب سوق می دادند و در تحقیر و توهین به تک و توک آنانی که این فریبکاری را ویژهگی نه تنها جمهوری اسلامی، که همه رژیمهای استیجاری و دستنشانده روی ملتی می فهمند و بخش جدائیناپذیر ادامه حیات فاشیسم میدانند. مردم حضوریافته در خیابانها، نمایش هیچ نوع خاصی از ساختارهای حفظ، دفاع و تثبیت حقوق اجتماعی نیستند؛ اینگونه است که باز به همان مبحث قبلی می رسیم: انتخابات تنها در ساختار معنی و مفهوم می یابد که جامعه دارای ابزارهای حقوقی دفاع از حق انسانها در انتخاب آن چیزی باشد که برای حیات، رشد و توسعه اجتماعی خود آنرا ارجح میداند. در غیر اینصورت شاهد وقاحتی هستیم که در برابر چشمان ما قرار میگیرد. مردم، وقتی با دستانی بشدت خالی به جنگهایی بشدت سازمانیافته کشیده میشوند و اینگونه به تمسخر گرفته میشوند، کمترین سودی که به قدرت می رسانند سرخوردگی از امید، سرخوردگی از مبارزه و مقابله با زور، و آخرالامر نمایش قدرقدرتی حکومت در انظار مردم می باشد. آیا چنان افرادی که مردم را بسوی چنین میدانی سوق میدادند، حاضرند پاسخگوی ناامیدی کنونی باشند؟ نتیجه دیگری که میتوان از این بازی مهوع بدست آورد نقش هرچند قدرتمندتری است که رسانهها در جهتدادن افکار عمومی و تأثیر روی ضمیر ناخودآگاه آنان ایفا می کنند. رسانهها که محدود نیستند در داخلی و خارجی، در راستای سیاستی عمومیتر و پیشبرد خواستههای قدرتهای اصلی جهان در چهرهنمایی و مهرهنشانی در اقصا نقاط دنیا یکبار دیگر ثابت کردهاند که میتوانند جامعهای را با تمام تجارب تلخ از فریبکاریهایی که مشتی انساننما تحت نام سیاستمدار در تمام صدساله اخیر بر آنها اعمال کردهاند و این شبهاپوزیسیونی که جز عمله و اکره همان ساختار قدرت هیچ نام دیگری نمیتوان برایشان متصور شد، باردیگر به بازی بگیرند و آنها را با نتایجی روبرو کنند که خود در پایان کار مدنظر داشتند و ماحصل آنرا نیز بنحوی از انحاء به عهده مردم بگذارند و نمایش فوق را مقابله آراء قلمداد کنند و مردم را مسئول آن چیزی قرار دهند که خود پیشاپیش آنرا سازمان داده بودند. مهم این نیست که امثال موسوی را اساساً شایسته آراء مردم بدانیم و یا فردی قلمداد کنیم که بخواهد در صیانت آراء مردم و فضائی که در شرائط کنونی مردم را با آن روبرو کردهاند از حقوق آنها دفاع کند. حتی همین خبرهایی که از اعتراض وی به خامنهای مخابره می کنند هم نشان میدهد که آدرس مراجعه وی برای تظلم، آدرس غلطی است. او، حتی اینرا هم نمیتواند بفهمد که بیشتر به مردمی که به وی رأی دادهاند یک معذرتخواهی بدهکار است که آنها را برای استفاده از رأی خود امیدوار کرده بود و حال، با اوضاعی که با آن روبرو شدهاند میتوان ثابت کرد که چنین چیزی اساساً نمیتواند در ساختاری رُخ دهد که تمام موجودیتاش بر فریب و تزویر و تحمیق اندیشه و خرد استوار است و بس. و در کنار اینان افرادی که در خارج از کشور و با وقاحت تمام و بدون اینکه کمترین درسی از زندگی در فضای کم و بیش قانونمدار و مدنی جوامع غرب گرفته باشند، مردم را به سوی پذیرش این فریب سوق دادهاند، اگر کمترین اثری از ذهن تحلیلگر در خود سراغ دارند، میباید نه تنها با تمام دهان گنده و توانائی صوتی خود از مردم پوزش بخواهند، بلکه همزمان خود را برای همیشه از عرصه اجتماعی خارج کرده و از همه بازیهایی که تاکنون خود را تحت عنوان سیاستورز معرفی میکردند، دست شسته و کنارهگیری کنند... هرچند میدانم این خواسته، به مراتب دشوارتر از آن است که احمدینژاد بیاید در برابر دوربینهای رسمی و اعتراف کند که تمام بازی و تمام نتایجی که اعلام کردهاند دروغ بوده و از مردم برای چنین کاری عذرخواهی کند! |
een plaats voor mijn gedachten en ideeën! جائی برای انعکاس افکار و ایده هایم! نوشتههای قبلی:
پیوندها:
خالواش - وبلاگی موازی زمزمههایی روی کاغذ ترجمه بنیاد کریشنامورتی - در آمریکا گشتها *تماس بایگانی:
|