کلَگپ | ||
۰۱/۰۳/۱۳۸۸افتضاحات!انگار چارهای نیست و نمیشه از دست این مضحکهای که دارن دنبال میکنند و اسم " انتخابات " هم براش گذاشتهاند، دوری کرد؛ وقتی هر چند دقیقه ده بیستتا ایمیل دریافت کنی که یا ثمره مباحثات برخی از دوستان و آشنایان خودت هست که چند صباحی پیشتر در ساحت مقدس باصطلاح سازمانی سیاسی با آنان همساز بودهای و حال، علیرغم تلاش تو برای حفظ دوستی و نه درگیرشدن در مباحثاتی که مثل یک بیماری مزمن موضوع زندگی روزمره آنان شده، مدام تو را نیز به استدلالهای گاه بغایت متوهمانه خود میکشانند تا بشنوی آن چیزائی را که حتی خط خطی کردن کاغذ و تلاش برای فروش آن بعنوان فلان و بهمان اثر جاودانه هم نمیتوان قلمدادش کرد. از هر گوشه و کناری صداهایی را می شنوی که حتی به این وجه بسیار مشخص موجودیت خود که در دنیای فعل و انفعالات جامعه ایران حتی حق رأی نیز برای درگیرشدگان مباحث خارج کشور قائل نمیشوند چه رسد به انعکاس حرف و گفتههایشان میان مردم و یا حتی میان خودشان که اساساً گوش جزء اجزاء بدن آنها نیست و آنها تنها و تنها دهانی گنده هستند که گاه به تولید ناهنجارهائی بعنوان صدا مشغول است و گاه در حال دریدن. آنانی که به اصرار میخواهند به شنوندگان تلقین کنند که: اگر به تبلیغ برای مشتی اراذل و اوباش همچون موسوی و کروبی مشغول نباشی، پس ابزاری هستی برای روی کار آمدن احمدی نژاد؛ اگر کارشان را نخواهیم رذالت و یا فریبکاری آگاهانه بنامیم، ناچاریم آنرا ناشی از نادانی ریشهدار و یا ناتوانی از درک فعل و انفعالات اجتماعی بنامیم. این شعار بدلایل عدیدهای نامربوطبودنش به چشم میخورد: - گفتن اینکه احمدی نژاد و سیاست وی در طی چهارسال گذشته عاملی بوده برای محدودیت فضای مطبوعاتی، انزوای بینالمللی، هرج و مرج اقتصادی و هزاران موضوع دیگر، تلاش دارد ما را بقبولاند که: - اساساً کسی که انتخاب میشود دارای چنین و چنان قدرت تأثیرگذار میباشد؛ - انتخاباتی در جامعه جاری است و کسی که از درون آن بیرون کشیده میشود، چنان استقلالی دارد که مسائل جهانی و غیره را تحت تأثیر خود میگیرد؛ بهم ریخته گی اقتصادی در ایران به تصمیم فلان و بهمان شخص ایجاد شده و ربطی به ساختار اقتصادی ایران ندارد که نه تنها در سه دهه اخیر که در تمام هشتاد سال گذشته مهمترین تکیه حیات روزمره جامعه را به نفت و فروش آن و چگونهگی گذران جامعه با صرف پول آن بوده است. - اگر احمدی نژاد چهار سال مثلاً زمام امور را داشته است، موسوی هشت سال و کروبی بیش از سه دهه نه تنها در ساختار قدرت بوده بلکه در برهههایی رئیس قوه مقننه بوده. چطور نگرانی از چهار سال بعد برای احمدی نژاد را با نگرانی از تکرار دو دهه اول انقلاب و اجرای جنگی احمقانه و در نگاهی عمیقتر و میزان نابودی جوانان و مبانی اقتصادی در ایران به لحاظ جنگ، جنایتکارانه محسوب میشود با نقشی که موسوی بعنوان مدیر داشته است مقایسه نمی کنند؟ چرا به این نکته تأکید نمی کنند که دو دهه ظاهری باصطلاح خفقان گرفتن موسوی برای چه بوده؟ آیا وی در این دوره هیچ نشانهای از اجحاف به حقوق اجتماعی و غیره ندیده بود که هیچ حضوری نداشته؟ یا اینکه در طی این دوران با سازماندهی فلان و بهمان گردان مبارزین، خود را برای شرکت در جنگی اینچنین گسترده که میباید تمامی بحرانهای اجتماعی ناشی از حضور احمدی نژاد؟؟؟!!! را حل نماید؟ حضور عقلانیت در کروبی همانقدر مضحک هست که بگوییم: اگر چنین فردی عقلی به سر داشت، رویش عمامه نمی گذاشت! پوشیدن آن لباس مضحک بعنوان شغلی اینچنین احمقانه خود مقابله مستقیم با عقلانیت است. اگر سازماندهی و جمع و جور کردن تعدادی از قلم به مزدان همیشهگی مثل عبدی و غیره دور و بر خود نشانه عقلانیت است که وای به حال چنین استدلالی. وقاحت آنانی که شعار شرکت در مضحکه جمهوری اسلامی را میدهند آنقدر بالاست که نه برای نقشی که میخواهند بازی کنند بلکه برای تحریم دلیل طلب می کنند! تحریم، چیزی است مثل نرفتن در مسجد برای خواندن دعا برای شادی روح فلان و بهمان شخص! تو نمی توانی بگویی که برای شادی روح این یا آن شخص مرده، اگر نمیخواهی به مسجد بروی، پس راه حل نشان بده که چه باید کرد؟ اصلاً کل این قضیه بر نادانی تکیه دارد؛ نه اینکه یه مقداری عقل اگه به مجموعه نادانی تزریق کنیم، شاید – آنهم اگه خدا بخواهد – نطفه عقلانیت درون نادانی رشد کند. این استدلال در طی سه دهه و روی کار آمدن اراذل و اوباش مختلف به ترتیب قد و قواره تا ریخت و شکل و شمایل که از سر پییسی به وجود احمدی نژاد هم قانع شدند، پیش رفته است! نگاه به نقش ابزارهای قدرت در کشورهای منفرد و مفروض اساساً بدون داشتن یک نگاه کلی و کم و بیش جامع در مورد ساختار قدرت در جامعه جهانی، کاری بس عبث و بجای خود فریبکارانه است. کشوری که قدرت در آن تنها میتواند با منبع درآمدی پیش رود که از طریق فروش جهانی آن انجام شدنی است، چطور میتواند بدون تأثیرگذاری مهمترین و استراتژیکترین منبع آن یعنی نفت و ساختارهای مختلف آن در عرصه جهانی به حیات خود ادامه دهد؟ در همین لحظهای که بازیهای شبیهسازی در ایران جریان دارد، جنگ بزرگی در جهان و در ارتباط با منابع گازی و توزیع و تقسیم و بازتقسیم آن در بین اتحادیه اروپا و ناتو از یک سو و روسیه از سوی دیگر جریان دارد. آنها برای کنار زدن یکدیگر حتی زبان عادی دیپلماتیک را که تنها چند درصد ناچیز از واقعییات مناسبات جهانی را درون آن می گنجانند، کنار گذاشته و با زبانی صریحتر به تهدید و تحریک یکدیگر دست می زنند. حال در این میان، آدم مفلوکی مثل احمدینژاد را دارای چنان نقشی بدانیم که اگر افسارش را رها کنیم مبادا کشور ایران را به فلان و بهمان جایگاه بکشاند... چه در سیاست هستهای که به ایران نسبت می دهند و چه در مورد دموکراسی و هرج مرج قضائی و نظامی و دخالت در امور این و آن، سیاست جمهوری اسلامی از همان ابتدای شکلگیریاش بر دامنزدن بر بحرانها پیش رفته است. جنگی که بین ایران و عراق پیش رفت، مسابقه فوتبال نبود که به نتیجهای منجر شود. در این میان صدها هزار انسان نابود شدند و منابع بسیاری از بین رفت و آخرالامر همان اراذل و اوباشی بر ساختارهای قدرت در دو کشور باقی ماندند که بودند. جنایتی که در دهه اول حکومت جمهوری اسلامی پیش رفت نه فقط در شیوه برخورد بسیار شنیع تک تک آنانی که نامهای ناچسپ مسئول در آن دوره بر خود داشتند، بلکه عناصر بسیار وسیعتری را در خود فرو برده است. فضای هیستریک و شیوههای مرگ و ترس و دلهره و نابودی و ناامنی و غیره، نه صرفاً اینگونه بوده که مثلاً آیا در فلان و بهمان زندان شکنجه جاری بوده است یا نه؛ حتی جرئت سوال در این مورد هم از جامعه دریغ شده بود. در هر کوی و برزن توسط اراذل و اوباشی که نانخور این رژیم شده بودند و با خودفروشی به خدمت آن درآمده بودند، مورد بازخواست قرار میگرفتی. آنها درون تک تک خانوادهها نیز دنبال جاسوس و خدمتگزار و خودفروخته می گشتند. کم نیستند خانوادههایی که نه تنها از زندگی متعارف و حق حیات انسانی محروم شدند که از نام و نشانشان هم نگذشتند و آنها را به خاک سیاه نشاندند. جمهوری اسلامی هیچگاه نمی توانست توسط یک مشت ملای ابله چنین ساختار پیچیدهای را سازمان دهد. لابیهای گستردهای از ساختارهای امنیتی جهان گرفته تا نظامی و انستیتوهای فکر و بهره گیران از تکنولوژی کنترل افکار عمومی خلاصه همه همه به کار آمدند تا مثلاً جمهوری اسلامی سازمان دهند و منطقه را در آشوبی غرق نمایند که نه تنها در طی این سه دهه، بلکه حتی در چشماندازهای دهههای آتی نیز امکان آرامش آن نمی رود. از سوی عراق، لبنان و فلسطین در آتش جنگ و کینه و کشت و کشتار میسوزد و از سوی دیگر افغانستان و حال پاکستان که صرفاً برای حفظ و تداوم تنش در منطقه شکل گرفته بود، همه و همه در بحران دست و پا می زنند؛ از سوی دیگر مجسمه بلاهتی را به کرسی مضحکه ریاست جمهوری کیش میکنند و او نیز علیرغم ساده لوحی احمقانهای که در آن دست و پا میزند، اما در پیشبرد نیازهای تبلیغات رسانههای بینالمللی مهره شایستهای بوده و کما اینکه هنوز روی بقای او حساب باز کرده و از وی انتظارات عدیدهای طلب می کنند. او هر جا که لازم باشد، همان حرفهایی را میزند که بتواند ابزاری باشد برای نمایش ظاهری ناامنی و چهرهای مثلاً بحرانساز در منطقه و از این بدتر آنکه عدهای سادهلوح بعنوان تحلیلگر مسائل سیاسی یا بعنوان مزدبگیران رسانهای و یا متوهمان ابدمدت به میدان می آیند و این اعمال وی را عامل و باعث و بانی قضایا می نمایانند... اگر عمل عبارت از آن چیزی است که مجموعه توانائی وجودی انسان بعداز انتخاب بدان دست میزند باید گفته شود که تنندادن به این فریب، خود عمل بزرگی است که نه بخاطر تأثیر و نتیجه فردایش که چگونه خواهد بود، بلکه برای مکانیسم درونی انتخاب آن و منطق ناظر بر آن در لحظه هست که می باید ارزشگذاری شده و بکار گرفته شود. تحریم بر عکس تصور مزورانهای که اینجا و آنجا تبلیغ می شود، یک عمل مشخص هست و نشانه مقابله با فریبی که کلیت قدرت در گستره جهانی برای تحمیل مشتی خودفروخته در جامعه ایران قرار است بر ما تحمیل نماید. واقعاً تأسف بار است که بعداز چندین دهه حضور در فعل و انفعالات سیاسی ببینی که عدهای با چه مبانی ابلهانهای تلاش میکنند در فریب جامعه شرکت نمایند و تو حتی نتوانی به آنها حالی کنی که در این باتلاق فرو نروند. نوشتن این پست برایم آنقدر تأسفبار هست که حوصله ادیتاش و بازخوانیاش رو هم ندارم. از هر خوانندهی تصادفی احتمالی این نوشته، پیشاپیش عذر میخوام!
نوشته شده در ساعت ۱:۳۸ بعدازظهر
توسط: تقی |
een plaats voor mijn gedachten en ideeën! جائی برای انعکاس افکار و ایده هایم! نوشتههای قبلی:
پیوندها:
خالواش - وبلاگی موازی زمزمههایی روی کاغذ ترجمه بنیاد کریشنامورتی - در آمریکا گشتها *تماس بایگانی:
|