کلَ‌گپ

۱۶/۰۴/۱۳۸۲

درباره حكم خلخالي

از طريق سايت صبحانه، به متن مصاحبه اي برخورده ام كه با خلخالي در مورد كتاب ” معماي هويدا “ ي آقاي ميلاني انجام داده اند. مصاحبه اي بسيار غم انگيز هست. مردي كه خود متاثر از بيماري پاركينسون از عادي ترين رفتارهاي روزمره و جمع و جور كردن خود عاجز هست، در برخورد با اعمال تنفرانگيز و خشونت باري كه زماني دورتر و در روزهاي انقلاب انجام داده، با چنان وقاحتي صحبت مي كند كه انگار او برتارك ادراك تاريخي ملتي نشسته بود و مجاز به انجام همان رفتاري بوده كه خود از محاكمه و قضاوت درك مي كرده. اين مصاحبه را در اين جا ميتوانيد بخوانيد: مصاحبه با خلخالي در مورد كتاب ” معماي هويدا “ با اينهمه من اما بعنوان يكي از مدعيان برعليه احكامي كه خلخالي در آن دوران صادر ميكرد، از ايشان مي پرسم: چه آشنائي با رفتارهاي خلاف قانوني من داشته و يا اساساً آيا من با ايشان ديداري داشته ام و در برابر ايشان قرار گرفته بودم كه وي در حكمي اين چنين تنظيم شده، مرا محكوم نموده بود؟ اصل حكم را تا آنجائي كه يادم هست برايتان مي نويسم: متهم، فلاني و فلان نام خانوادگي بجرم شركت در تمامي درگيريهاي ضد انقلاب اسلامي در استان گيلان، شركت در جنگ كردستان، تركمن صحرا، حمل اسلحه شخصي، درگيري در داشنگاه گيلان و مجروح و زخمي كردن برادران حزب الهي، بعنوان محافظ مسلح كانديد چريك هاي فدائي براي مجلس خبرگان و مجلس شورا ـ اين ديگه چه جور حكمي بود، خدا ميدونه؟؟؟ - سازمان دهي تمامي تظاهرات ضد انقلاب اسلامي... بعنوان مفسد في الارض و محارب با خدا شناخته شده و با يك درجه تخفيف به پانزده سال زندان و اعمال شاقه و تبعيد به بندر لنگه محكوم ميگردد. مراتب اجراي حكم جهت اطلاع به دادستاني حاكم شرع دادگاه انقلاب اسلامي ايران، صادق خلخالي حالا قضيه اين بوده كه روز دستگيري من و عده اي ديگه از دوستانم، اين آقاي خلخالي براي رسيدگي به حكمي ديگر در شهر انزلي و هشتپر طوالش، قرار بوده بره انزلي و چهار نفر قاچاقچي مواد مخدر رو محاكمه كنه كه صرفاً براي سركشي به سپاه رشت و خوردن شام و نماز مغرب و عشا به سپاه آمده بود و آقاي كريمي دادستاني ديوانه تر از همين خلخالي در آن موقع اسامي هفت نفر از ماها رو در اختيار اون گذاشت. من يادم هست كه آن شب ـ اولين شبي كه دستگير شده بوديم - منو همراه شش نفر ديگه از دوستانم براي بازجوئي برده بودند و كريمي سوالاتي طرح مي كرد و از ما ميخواست كه بطور كتبي در موردش بنويسيم. و در حين انجام اين كارها بوديم كه صداي شعار حزب الهي ها مي آمد كه در دفاع از رفتار خلخالي از حياط سپاه پاسداران به گوش ميرسيد. حتي كريمي نيز كه لحظه اي بيرون رفته بود، اشاره كرد: شانس آورديد كه خلخالي نيامد تا شما رو خودش محاكمه كنه وگرنه همين الان وضع شما روشن ميشد. انگار وضع ما پيشتر از آن روشن شده بود و حكم ما رو به امضاء اين ديوانه زنجيري رسانده بودند. حالا بعداز اينهمه سالها، ايشان كه خودشان را مدتي در راستاي اصلاح طلبان حكومتي ميدانستند ـ چه كشور عجيبي داريم ما والله. اين هم از اصلاح طلبان و طرفداران قاونيت در جامعه اش كه حتي در اين سن و سال و در اين وضعيت هم، حماقت هاي جنايتكارانه روزهاي اول انقلاب را با شنيع ترين نگاه و استدلال مورد دفاع قرار ميده. نكته اي ديگه در اين مصاحبه هست كه وقتي از پاسدارهاي هويدا در مورد بيماري لاعلاجش پرسيدند، آنها گفتند كه: هيچ اثري از بيماري لاعلاج در او نبوده!!! و اون خيلي راحت مي خوابيد و ... اينها نه فقط انقلابي بودند، بلكه بطور مادرزاد پزشك و بيماري شناس و همه كاره بودند. آيا مردم اين سرزمين هيچگاه خواهد شد كه روي آرامش و رفتاري معقول رو به خود ببيند؟ به من حق بدين كه كماكان مردد باشم

This page is powered by Blogger. Isn't yours?