کلَ‌گپ

۱۵/۰۴/۱۳۸۲

درباره جلسه امروز

امروز قرار هست به جلسه اي بروم كه در آن امضاء كنندگان بيانيه جمهوري خواهان دور هم جمع شده تا برخي عرصه هاي كارشان را مورد بحث و بررسي قرار دهند. علت اصلي و نيروي كشش خاصي كه مرا به اين جمع مي كشاند، ديدار دوستانم هست. موضوعي همچون جمهوري، سوال من نيست و نبوده. شايد سالهاي سال پيشتر از اينها بود كه ابتدا در دست داشتن تمام قدرت در دست يك نفر و يا يك گروه از زبده گان را مسخره دانسته و خود را به جرياني وارد كرده بودم تا نافي چنين شيوه اي از حكومت در جامعه ايران باشيم. ايده اي را كه بمثابه جايگزين در نظر مي گرفتم، عموماً از يك اتوپي ناشي ميشد كه مثلاً جامعه را بسوي عدالت سوسياليستي خواهد برد. بعدها و پس از لمس كردن هرچه بيشتر نقش نقض كننده حقوق و ارزش هاي انساني حتي توسط ساختاري كه خود رهائي كل بشريت را بمثابه هدف غائي خود در نظر ميگيرد، باعث شد تا اتوپي مربوطه هرروز رنگ بيشتري ببازد. تا جاييكه بعداز مدتي، تنها مجسمه اي توخالي از آن در ذهنم باقي مانده بود و حتي در حول و حوش خود نيز ميديدم كه بزك كردن هرازگاهي اين مجسمه نيز نميتواند كاري از پيش ببرد. اينكه در لابلاي تمامي اين روندها، چيز ديگري نيز در انسان حيات مي يابد من نميتوانم منكرش باشم. اينكه بهرحال اگر با دگم ها در بيافتي، ناچار هستي تا خود به قضايا بيانديشي. اين انديشه هيچ مصالحي ندارد جز اشتياق فردي خودت براي درك جهان پيرامون و تنها عرصه مورد نظر نيز همه اعمال و رفتارهائي است كه خود بطور فردي با آنها روبرو هستي. حال شايد ميتوان در كليت خود راحت تر بيان داشت كه وقتي كل مناسبات في مابين انسانها بر پايه اي غلط شكل گرفته باشد و ساختار شعور فردي و اجتماعي انسانها مباني بحران زا و متضادي را در خود جاي داده باشد، طبعاً هرگونه ساختاري كه براي مناسبات في مابين انسانها بوجود مي آيد خواه ناخواه تناقضاتي را همراه خواهد داشت. در واقع سوال اصلي اين نيست كه چه ساختاري به انديشه عدالت پژوهانه و به طينت واقعي انساني نزديك تر است. سوال اين است: آيا اساساً ساختار هست كه معضل انساني را حل مي كند؟ منوچهر جمالي در نوشتارهاي خود در دفاع از جمهوريت، خرد ورزي را مبنا قرار ميدهد و اينكه براي غلبه و جاانداختن خرد در مناسبات انسانها، جمهوريت بهترين زمينه مي باشد. اما سوال كماكان برقرار هست: جمهوريت چيست؟ آيا حضور انسانها در انتخاب فرد و يا افرادي براي نظارت بر مناسبات انسانها در مجموعه اي مفروض را ميتوان جمهوريت و آنهم با مفهومي كه جمالي مطرح مي كند يك سنگ دانست؟ آيا هدف غائي انسان مناسباتي برپايه جمهوريت هست يا اينكه اين ساختار وسيله اي است براي رسيدن به چيزي ديگر؟ و آن چيز ديگر چه ميتواند باشد؟ همان آرمان شهري كه هركسي از ظن خود آنرا بگونه اي تصوير كرده است؟ پس با اين حساب، دليل رفتن من به اين جلسه براي گرفتن پاسخ آنهم از سوي كساني نيست كه فعلاً راي خود را داده اند. آنها ابتدا راي داده و سپس ميخواهند در موردش بحث كنند. از سوي ديگر، اگر تنها ابزار كار جمهوري، شركت افراد در انتخاب نمايندگاني از سوي خود براي پيشبرد امور زندگي روزمره شان است، آيا آنچه كه در جامعه اي مثل ايران رخ ميدهد، از چنين وضعيتي بدور است؟ همه گروه ها كم و يا بيش براين باورند كه در جامعه ما مردم چه در حضورشان در انتخابات دوم خرداد 76 و چه در انتخابات شوراهاي شهر در سال قبل، مردم به چيزي باور دارند كه نامش هست حق راي و در چگونه گي استفاده از آن خود را دخيل ميدانند. پس سوال اينگونه ميتواند مطرح شود: آيا مردم ايران به جمهوريت باور دارند؟ پاسخ اين سوال فقط ميتواند آري باشد. حتي در مجموعه اي از سياست هاي گزمه گي صاحبات قدرت در ايران، مردم با اين حق برخورد اصولي داشته اند. ـ حداقل در چارچوب درك خود از وجود چنين حقي ـ حال موضوعي كه مطرح مي شود اين است: آيا جامعه ما در برابر سوال جمهوري قرار دارد، يا اينكه خواهان تغيير قانون اساسي است؟ آنچه كه بيش از هرچيز ذهنم را به خود مشغول ميكند، انگيزه هاي كساني است كه دم و دستگاهي بنام جمهوري خواهي را علم كرده اند. اين كار بيشتر شبيه آن است كه انگار خواسته باشند در اين وانفساي حضور رنگ هاي گوناگون براي آلترناتيو سازي در برابر دستگاه حاكمه در ايران، بد نيست اينان نيز چيزي داشته باشند تا شايد در بازي تحولات سياسي در ايران نقش و سهمي بگيرند. امضاء كردن بيانيه جمهوري خواهي، در برابر تمامي آرمان خواهي هائي كه در طي چنددهه گذشته هركدام از ما در انديشه و زندگي خود دنبال كرده ايم، كاري بسيار ناچيز و تا حدي به مسخره شبيه هست. انگار حضور خورشيد در روز روشن را خواسته باشي به راي بگذاري. طبيعي است كه هر انساني خواهان مشاركت مسئولانه در قبال زندگي روزمره خود و بهمان ميزان در زندگي محيط اجتماعي است. اما نميتوان از همين ابتدا آنرا در چارچوب يك سري ايده هاي بسيار كلي و مبهم به بند كشيد. ايده هائي كه علت نگارش آنها بيش از پيش جمع آوري نيروست و نه تبعيت از حل خردمندانه معضلات جامعه ايران. بهرحال ميروم تا ببينم دست اندركاران قضيه چه ها خواهند گفت. حداقل اينكه دوستاني را ديده و ساعاتي با آنها خواهم بود.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?