کلَ‌گپ

۱۵/۰۷/۱۳۸۱

تيتر صفحه يكي از دوستان رو به دوستي نشون دادم كه امروز با هم براي پياده روي رفته بوديم. در توضيح اين تيتر و در پايين آن نوشته شده: هيچ نگاهي نمي تواند نو باشد، اگر كه براي ديدن جهان پيرامون خود به گذشته ويا تاثيرات آن درون ذهن تكيه كند. راستش اين قضيه برايم سوال بود. از دوستم مي پرسم، نظرت در مورد اين نوشته چيست؟ آيا براي تو نيز همان احساسي تداعي نمي شود كه انگار اين جمله از نظر مضموني غلط باشد؟ اين جمله رو من براي وبلاگ يكي از دوستان گذاشته ام. و همان دوست تا اين لحظه هيچ نظري نداده. احساسم اينطور هست كه، اگر قرار باشد هيچ اثر و نشانه اي از گذشته و ذهنيتي از پيش در نگاهمان مطرح نباشد، در واقع ديگر نشانه اي از نگاه نخواهد ماند. آنچه باقي مي ماند، همه آن پيام ها و سيگنال هائي است كه بين موضوع مورد مشاهده و موجودي بمثابه گيرنده برقرار ميشود. يعني درست حالتي كه نگاه كردن بمثابه يك عمل انجام ميگيرد و اما هيچ فاعلي در كار نيست. نگاه، نظر، ايده و امثالهم نشان از حضور موجودي دارد كه از مجموعه موجود در ذهن خود ساختاري را مي سازد. در غير اينصورت نميتواند از وجود نگاهي نو، صحبتي درميان باشد. اگر موجودي با تماميت و حضور يكپارچه خود در هستي قرار گيرد، آنگاه اين موجود نيست كه به چشمانش جهت ميدهد و اساساً ديدن اينبار نه فقط با چشم كه با كليت وجود دنبال ميشود. و سيگنال هاي پيرامون هستند كه به آن وجود وارد ميشوند. اگر كسي خواهان نگاهي نو به جهان باشد، بايد بداند كه نگاه نو هيچگاه نميتواند دركار باشد. زيرا تنها يك تصور از نگاه و نو بودن هست كه درون انسان موجوديت مي يابد و ما آنرا نو مي ناميم. درست مثل هنر نو، شعر نو و امثالهم. هرآنچه كه نو هست، هنوز زاده نشده و يا درحال زايش هست. و آنگاه اين نگاه نيست كه نو هست، اين موضوع مورد نگرش هست كه نو است. با اينهمه دوستم ميگويد: اما انگيزه رفيقي كه اين وبلاگ رو ميخواد فكر كنم ناشي از چيزي كاملاً متفاوت هست. اون ميخواد به همه آنچيزهائي كه تا كنون با نام و نشاني مشخص و در راستائي مشخص نظر انداخته شده، از جنبه اي كاملاً متفاوت بنگره. شايد هنوز نميدونه كه چرا ميبايد نام اين نگاه رو نو گذاشت. ميشه آنرا نگاهي ديگرگونه نام نهاد. شايد در آنجا هم باشند كساني كه بهش اعتراض كنند، از كجا فكر ميكني كه اين نگاه ديگرگونه است... بهرحال تازماني كه اثر و نشانه و قضاوتي از ديروز سدي ميشود بين موجوديت ما و موضوع مورد مشاهده و تماس و رابطه، آنگاه صحبت از نگاه نو درميان نخواهد بود. اين همان قضاوت و نشانه ديروز است كه به موضوع امروزين مي نگرد. و موضوعي ديروزين در هرحالتي بهرحال كهنه است. اينگونه هست كه ما به همسر، فرزندان، همشهريان، مردم يه شهر و ده و غيره نگاه ميكنيم. اثراتي از قضاوت هاي يكبار مصرف، گاهي همچون سدي خواهند بود كه مانع نگاه ما به واقعيت وجودي انساني ديگر ميشود. و بدينسان ما دنيا را هرروز به اجزاء كوچكتر و كوچكتر تقسيم مي كنيم تا بتوانيم آنها را براي يكبار شناسائي نماييم. و پس از آن چارچوبهاي نظراتمان ديگه روشن شده. حال چه نام اين كارمان را نوگرائي بگذاريم و يا آوانگارديسم و از اين قبيل حرفها.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?