کلَ‌گپ

۱۸/۱۰/۱۳۸۲

تشکری از دوستان

تشکری از دوستان در یکی دو تا از پیام هائی که برایم فرستاده شده برخی از دوستان ابراز لطف کرده و از احوالم پرسیده اند. من برای چند هفته ای با دوستانم و در شهرهای مختلف در اسکاندیناوی بودم. هم اکنون این یادداشت رو هم از اسلو می نویسم. شهری که زیر برفی بیش از سی سانت سفید پوش و آرام قرار گرفته با ابری پوشیده بر آن که هرازگاهی سکوت خیابان فرعی کنار خانه دوستم را جیک جیک گنجشکان و یا آواز مرغان دریائی میشکند. اگرچه صدای آنان نیز خود بخشی از سکوتی است که بر این شهر احاطه دارد. مسافرتم بیش از اینکه گشت و گذاری در این یا آن شهر باشد دیداری بود با دوستان و کماکان بهمانگونه دارد پیش میرود. اما در کنار همه اینها فاصله گرفتنی نیز بود از دنیائی که گاهاً در تصورم آنچنان واقعیتی را شکل میداد که حتی بخش بزرگی از ذهن و فکر و وقتم را به خود اختصاص میداد. دنیائی که با خواندن و نوشتن و مکاتبه و مراسلات و اینها همراه بود. در کنار همه اینها حوادثی نیز همچون زلزله بم دل و دماغی برای آدم نمیگذارد تا حرفی اضافی از خود بیرون دهد. آخر تا کی میتوان به حرفی و اعتراض به این و آن با معضلات و مشکلات خودساخته - در مفهومی عام - بسنده کرد و هی نق زد؟ واسه همین هم که شده نمیتوانستم گوشه هائی از حرف و حدیث های روزمره بین خود و دوستانم را در اینجا منعکس کنم. باشد تا فرصتی دیگر که به کلبه سنگی خود برمیگردم و در گوشه ای آرام می گیرم یادی از برخی دوستان و حوادثی بکنم که در این روزها ذهن و جانم را به خود مشغول داشته است. با همه اینها ممنون از چند دوست و یار نادیده ام که با یادداشت های خود مرا به صرافت انداختند تا به آنها بگویم که من کماکان به صفحه های شان سر میزنم و نوشته هایشان را دنبال می کنم.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?